ضامر

لغت نامه دهخدا

ضامر. [ م ِ ] ( ع ص ) باریک میان. ( مهذب الاسماء ). باریک اندام. جمل ٌ ضامر؛ شتر باریک اندام لاغر. ( منتهی الارب ). اشتر باریک میان. ( دهار ). || دقیق ِ لطیف.ج ، ضوامر. || قضیب ٌ ضامر؛ شرم ِ آب بشده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - باریک انداک باریک میان ۲ - دقیق لطیف .

فرهنگ معین

(مِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - باریک اندام . ۲ - دقیق ، لطیف .

فرهنگ عمید

لاغر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَامِرٍ: لاغری که از زیاد راه رفتن لاغر شده باشد .
ریشه کلمه:
ضمر (۱ بار)

«ضامر» از مادّه «ضُمُور» به معنای حیوان لاغر است.
مرکب لاغر، که راه رفتن لاغرش کرده. عبارت مجمع چنین است: «اَلضّامِرُ: اَلْمَهْزُولُ اَضْمَرَهُ السَّیْرُ». راغب گوید: اسب کم گوشت که در اثر کار کم گوشت شده نه از لاغری. در نهج البلاغه خطبه 181. فرموده: «اَسْهِرُوا عُیُونَکُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَکُمْ» چشمانتان را بی خواب، شکمهایتان را لاغر کنید (کم طعام بخورید). . «یأتین» راجع به «کُلِّ ضامِرٍ» و صفت آن است و از امام صادق علیه السلام نقل شده که «یَأتُونَ» قرائت فرموده‏اند در آن صورت راجع به «النّاس» است یعنی در میان مردم به حج اعلام و ندا کن می‏آیند به سوی تو پیاده و بر مرکبان سبک و لاغر که از راههای دور آیند. این کلمه فقط یک بار در قرآن آمده و به اسب اختصاص ندارد بلکه به اسب و شتر هر دو گفته می‏شود چنانکه در اقرب آمده. و به ملاحظه معنی کلمه شاید به هر لاغر گفته شود.

جدول کلمات

باریک اندام

پیشنهاد کاربران

بپرس