ضالة. [ ضال ْ ل َ ] ( ع ص ) شتر که بی شبان و صاحب در جای هلاک باشد. ( منتهی الارب ). گمشده ( مذکر و مؤنث در وی یکسانست ). ( منتهی الارب ) ( دهار ). گم گشته از حیوان ( مذکر و مؤنث ) و جز آن. ضایعه. چیزی گمشده. ( منتخب اللغات ). و در شعر بتخفیف نیز آمده است ضرورت را :
سابع از ثامن ندانم ضاله ام
خون همی گرید فلک از ناله ام.
مولوی.
حکمت قرآن چو ضاله ٔمؤمنست هر کسی در ضاله خود موقنست.
مولوی.
الحکمة ضالة مؤمن ( حدیث ).