ضال


مترادف ضال: بیراه، گمراه، گمشده، گمگشته، کنار، عناب

متضاد ضال: هادی

معنی انگلیسی:
stray

لغت نامه دهخدا

ضال. ( ع اِ ) درخت که از آن کمان کنند. کُنار که از باران آب بخورد. کُنار دشتی یا درخت دیگر. کُنار. درخت کُنار دشتی. ( منتخب اللغات ). میوه ای است سرخ چون عناب و آن را بفارسی کُنار خوانند و بعربی ثمرةالسّدر خوانند و در هندوستان بِبْر گویند. ( آنندراج ) ( برهان ). اسم سدر جبلی است. سدر. ( تذکره انطاکی ). سدر دشتی. نام ثمر سدر است. درختی است در بادیه و ذکرش در اشعار بسیار آمده. ( نزهة القلوب ).

ضال. ( اِخ ) ذات الضال ؛ موضعی است.

ضال. [ ضال ل ] ( ع ص ) گمراه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( منتخب اللغات ). گمره. غوی. تائه. بیراه. ( دهار ). بیره. ج ، ضالون ( مهذب الاسماء )، ضالین :
بس ز نقش لفظهای مثنوی
صورتش ضالست و هادی معنوی.
مولوی.
چونکه از میخانه مستی ضال شد
تسخر و بازیچه اطفال شد.
مولوی.
وحشتت همچون موکل می کشد
که بجوی ای ضال منهاج رشد.
مولوی.
- ضال بن ضال ؛ شتمی است عربان را. ( منتهی الارب ). یُقال : ضال ٌ بال ؛ اتباع. ( مهذب الاسماء ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: ضال ؛ غلامی که راه خانه مولی گم کرده بی قصد اباق. بخلاف آبق که قصد گریز نیز دارد. کذا فی الجرجانی. در اصطلاح فقهی ضال ،انسان یا حیوان گمشده است.

ضال. [ ضال ل ] ( اِخ ) ابوعبدالرحمن معویةبن عبدالکریم ضال. وعلت اشتهار او بدین صفت آن است که در طریق مکه راه را گم کرد، نه اینکه در دین گمراه باشد. ( سمعانی ).

فرهنگ فارسی

گمراه، بیراه، آواره
( اسم ) میوه سدر دشتی کنار دشتی عناب .
ابو عبدالرحمن معویه بن عبدالکریم ضال و علت اشتهار او بدین صفت آن است که در طریق مکه راهرا گم کرد نه اینکه در دین گمراه باشد

فرهنگ معین

(لّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گمراه .

فرهنگ عمید

۱. گمراه، بیراه.
۲. آواره.

جدول کلمات

گمراه , آواره

پیشنهاد کاربران

گمراه شده
به بی راهه رفته
گم گشته
وحشتت هم چون موکل می کشد
که بجو ای ضال منهاج رشد
✏ �مولانا�
میش
باسلام سپاس.
عطارد. محمدعلی
بامعنی حقیقی واژه ضال ( ضالین )
قابل تامل وتحسین. .
ضالین با ظالمین اشتباه نگیر؛ هرچه ضال ظالم خود هست.
الضالین : پیروان وحامیان مالی ومعنوی مغضوب علیهم از دانشمندان یهود ونصاری وکفار وامثالهم.
مغضوب علیهم :علماء بنی اسرائیل وامثالهم
که هزاران سال تجربه تحریف ادیان وعقاید وعلم وتشویش اذهان عموم واغفال مردم ساده لوح را دارند و توانستند همه حقایق تزییف وکفر ( اخفاء ) میانجامند. وقویترین ابزار تحریف به این نکات برمیگرده:
...
[مشاهده متن کامل]

انواع تحریف ( انحراف از اصل ) :
1 - تغییر یا ویرایش کلمه.
2 - تعویض یا پاک کردن حرف.
3 - حذف یا جابجائی نقطه.
4 - تغییر حرکة یا تشکیل حرف . ( فتح کسر ضم . . . )
5 - جابجائ کلمه یا حرف یا جمله.
6 - اضافه کردن کلمه یا حرف.
7 - تغییر تاریخ.
8 - تغییر یاا ضافه یا کم کردن عدد.
9 - ترجمه کلمه به کلمه یا حرف به حرف. ( تحت اللفظی ) .
10 - تفسیر بدون دلیل یا مرجع. ( ازخود در اوردن ) .
11 - حذف یا پاک کردن کلمه یا حرف یا عدد یا تاریخ ا امضاء یانماد یا رمز یا مهر. . . .
12 - تشکیک وتردید در مصدر ومنبع اصل کلمه یا جمله.
13 - سؤال انحرافی یا غرضی؛ پرسیدن تا ازاصل مطلب خارج شود.
14 - اخفاء حقیقت.
15 - عدم شهادت حقیقت یا واقعه.
16 - ترویج واشاعه کلمه یا عباره مضاده ومخالف و برعکس وخلاف مظمون اصلی.
17 - خلق جمله یا کلمه بی اساس وبه حقیقت نسبت داد.
18 - ترجمه مبهم ومُشوّش یا ناقص.
19 - ترجمه واستفاده از "واژه ها چند منظوره" وچند صورتی.
20 - تغییر لحن خواندن. "ولتعرفنهم فی لحن القول"
21 - تغییر موقع زمانی یا مکانی؛ وقت وجایی مورد استفاده جمله یا عباره یا حادثه.
22 - مختصر یا کوتاه کردن مفهوم جمله یاعباره.
23 - خلق ضرب المثل.
24 - سوءاستفاده از خطاهای ذهنی. ( Brain Games )
25 - سوء استفاده از خطاها نحو وصرف، واعراب.
26 - استفاده از شکل حروف وکلمات که شبیه همن. ( سرآب بجای سراب )
27 - استفاده از ذهن سیاه.
28 - خلق داستان ها وافسانها.
نمونه ترویج انحراف ذهنی : اعوزبالله وبالشیطان الرحیم.

بر وزن اسم فاعل به معنی گمراه کننده
ره گم کرده
تیره راه . [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) راه تاریک . || بدراه . بددین . منحرف :
زمانی همی گفت بر ساوه شاه
چه سود آمد از جادوی تیره راه .
فردوسی .
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
شوریده راه . [ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) کنایه از مردم گمراه و ملحد. ( ناظم الاطباء ) . کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. ( آنندراج ) . از راه بگشته :
چو آن دشتبانان شوریده راه
شنیدند یک یک سخنهای شاه .
نظامی .
ضال: گمراه
زال: پیر، سفید موی، نام پدر رستم
ضال در اصل ضالّ یا ضالل بر وزن فاعل از ریشه ضلّ یا ضلل می آید و به معنای گمراه شده است در سوره فاتحه کلمه آخر هم ذکر شده
ولاالضالین=در اضل ولا الضالّین یا ولا الضاللین = غیر از گمراه شوندگان است.
لطفا به سوره توحید ( فاتحه ) قرآن کریم نیز مراجعه فرمائید

بپرس