ضارع

لغت نامه دهخدا

ضارع. [ رِ ] ( ع ص ) فروتن. || خوار. ( منتهی الارب ). || رام. || ضعیف. ( منتهی الارب ). نزار. ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). لاغرجسم. ( منتهی الارب ). سخت لاغر. ( مهذب الاسماء ). || ریزه از هرچیزی. || خردسال ناتوان. ( منتهی الارب ).

جدول کلمات

ضعیف

پیشنهاد کاربران

لاغر
با سلام
من ؛ ختم ۴۰ روزه بسم الله الرحمن الرحیم را در ذکر بند ۳۲ از ۴۰ بند این ختم یا ضارع ویا نافع را تلاوت نمودم و تکلیف من در اجرای این ختم با توجه به ذکر یا ضارع چیست ؟
آیا ختم من قبول هست ؟
منتظر پاسخ هستم
با تشکر ؛ سید یدالله حسینی ۰۹۱۷۳۴۱۷۶۸۶
لاَ تَخْفَی عَلَیْهِ الطَّلاَئِعُ ( الطلایع ) وَلاَ تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدَائِعُ ( الودایع ) جَازِی کُلِّ صَانِعٍ وَ رَائِشُ ( رایش ) کُلِّ قَانِعٍ وَ رَاحِمُ کُلِّ ضَارِعٍ
طلیعه ها بر او پوشیده نمی ماند، و ودیعه ها نزد او ضایع نمی شود پاداش دهنده هر سازنده، و بی نیازکننده هر قناعت گر، و رحم کننده بر هر نالان. ( از دعای عرفه امام حسین علیه السلام )
...
[مشاهده متن کامل]

ضارِع اسم فاعل و هم خانواده تضرع به معنای نالان، تضرع کننده.

بپرس