( ضاحیة ) ضاحیة. [ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) تأنیث ضاحی. کرانه چیز: ضاحیة کل شی ٔ؛ کرانه ظاهر هر چیزی. ( منتهی الارب ). ج ، ضواحی. || آشکار. یقال : فَعلَه ضاحیة؛ ای علانیة. ( منتهی الارب ). || ضاحیةالمال ؛ اشتری که بوقت چاشت آب خورد. ( منتهی الارب ). || ضاحیة البصرة؛ خلاف باطنه آن است. || از شهر آن سوی که صحرا بود. || نامیست آسمان را. ( مهذب الاسماء ).