ضائق

لغت نامه دهخدا

ضائق. [ ءِ ] ( ع ص ) تنگ. رجوع به ضایق شود.

فرهنگ فارسی

( اسم مونث ) کم وسعت تنگ ضیق .
تنگ

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ضَائِقٌ: تنگ (کلمه ضیق بیشتر در چیز تنگی به کار میرود که تنگیش ذاتی باشد ، و کلمه ضائق در چیز تنگی استعمال میشود که تنگیش عارضی است )
معنی ضَیِّقاً: تنگ (کلمه ضیق بیشتر در چیز تنگی به کار میرود که تنگیش ذاتی باشد ، و کلمه ضائق در چیز تنگی استعمال میشود که تنگیش عارضی است )
ریشه کلمه:
ضیق (۱۳ بار)

جدول کلمات

کم وسعت

پیشنهاد کاربران

فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک . . .
در مجمع البیان گفته : ( ضائق ) ( اسم فاعل ) و ( ضیق ) ( صفت مشبهه ) و هر دو به یک معنا هستند لیکن در خصوص آیه مورد بحث کلمه ( ضائق ) به دو جهت بهتر است از کلمه ( ضیق ) : یکی اینکه کلمه ( ضیق ) بیشتر در چیز تنگی به کار می رود که تنگیش ذاتی باشد، و کلمه ( ضائق ) در چیز تنگی استعمال می شود که تنگیش عارضی است ، و در آیه شریفه تنگ حوصله شدن رسول خدا ( صلی اللّه علیه و آله و سلم ) امری عارضی است ، پس آوردن کلمه ( ضائق ) مناسبتر است . جهت دوم اینکه از نظر قافیه و وزن شبیه به کلمه ( تارک ) است که در جمله قبلی قرار دارد. ( ترجمه المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس