صیفی
/seyfi/
مترادف صیفی: تابستانه، تابستانی
متضاد صیفی: شتوی
برابر پارسی: تابستانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
صیفی. [ ص َ / ص ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به صیف. تابستانی.مقابل شتوی. || آنچه در تابستان کارند و به دست آید، چون : خیار، بادنجان ، هندوانه و خربزه.
صیفی. [ ص َ ] ( ص نسبی ، اِ ) ( علم... ) یاقوت نویسد: علم صیفی و شتائی از فروع علم تفسیر و موضوع و غایت وفائده آن برای ناظرین آشکار است. واحدی گوید: خداوند تعالی در کلالة دو آیه نازل کرد: یکی که در اول سوره نساء است در شتاء آمد و آنکه در آخر سوره است در صیف. و از آیات صیفی آیاتی است که در حجةالوداع نازل شده است و آیه الذین ، و سوره نصر و آیاتی که درغزوه تبوک نازل شده است و از آیات شتائی آیه افک و آیاتی است که در غزوه خندق نازل شد. ( کشف الظنون ).
صیفی. [ ص َ ] ( اِخ ) از پسران هاشم بن عبد مناف است. ( صبح الاعشی ج 1 ص 358 ).
صیفی. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن رباع. ملقب به ذوالحکم. پدر اکثم بن صیفی است. رجوع به ذوالحکم شود.
صیفی. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن ربعی ، مکنی به ابوهاشم محدث است.
صیفی. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن عامر الاوسی ، مکنی به ابوقیس و ابن الاسلت. شاعری جاهلی و از حکمای عرب و رئیس و خطیب و سالار جنگ مردم اوس بود. بتان را ناخوش داشت و چون اسلام ظاهر گشت نزد رسول خدا شد و در پذیرفتن اسلام درنگی کرد و پیش از آنکه مسلمان شود بسال 622 م. و 1 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 437 ).
صیفی. [ ص َ ] ( اِخ ) ابن فسیل شیبانی. از شجاعان و از اصحاب علی علیه السلام بود. وی در کوفه اقامت کرد و مردم را علیه امویان برمی انگیخت.معاویه او را به قتل رسانید. ( الاعلام زرکلی ص 437 ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) منسوب به صیف ۱ - تابستانی . ۲ - زراعتی که در بهار و اوایل تابستان کارهای مقدماتی آن انجام شود و حاصلش در تابستان و اوایل پاییز به دست آید مانند خربزه هندوانه و مانند آنها .
ابن فسیل شیبانی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید