صیدگر. [ ص َ / ص ِ گ َ ] ( ص مرکب ) صیدگیر. شکارچی. صیاد. شکارگر : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین.نظامی.صیدگری دام به صحرا کشیدبر سر ره رخت تمنا کشید.میرخسرو ( از آنندراج ).