صیدگه. [ ص َ / ص ِ گ َه ْ ] ( اِ مرکب )صیدگاه. شکارگاه. جای صید. مکان نخجیر : هیچ شه را بجهان صیدگهی بود چنین هیچ شه کرد چنین صید به آفاق اندر.فرخی.صیدگه شاه جهان را خوش چراگاهست از آنک لخلخه روحانیان بینی در او بعرالظبا.خاقانی.همه اسباب کار ساخت تمام تا که آید به صیدگه بهرام.نظامی.