صوفی وش. [ وَ ] ( ص مرکب ) صوفی مانند. شبیه به صوفی. متصوف : از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم به یک کرشمه صوفی وشم قلندر کن.حافظ.درین صوفی وشان دردی ندیدم که صافی باد عیش دردنوشان.حافظ.