لغت نامه دهخدا
- صورت گرفتن کاری یا معامله ای ؛ انجام یافتن آن. خاتمه یافتن.
رجوع به صورت برداشتن وصورت کردن شود.
فرهنگ فارسی
مترادف ها
رخ دادن، شدن، صورت گرفتن، روی دادن، اتفاق افتادن، واقع شدن، تصادفا برخورد کردن، پیشامدکردن، ناگهان رخ دادن، رخ دادن، اتفاق افتادن
صورت گرفتن
صورت گرفتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برابر این واژه "رخ دادن، انجام شدن" می باشد. برای نمونه:
نادرست:اگر این پدیده صورت گیرد
درست تَر:اگر این پدیده رخ دهد/اگر این پدیده انجام شود.
بدرود!
نادرست:اگر این پدیده صورت گیرد
درست تَر:اگر این پدیده رخ دهد/اگر این پدیده انجام شود.
بدرود!
واقع شدن ، روی دادن
سر گرفتن. [ س َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) درگرفتن. ( آنندراج ) . به وقوع پیوستن. وجود یافتن. تحقق یافتن :
بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گیرد
خیالی کرده ام با خویش اما سر نمی گیرد.
بیانا ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سر گرفتن عروسی ؛ بهم جوش آمدن. جور شدن.
|| موافقت کردن و درگیر شدن صحبت. ( آنندراج ) . || سر گرفتن خانه ؛ بسیار داد و فریاد کردن بچه ها یا زنان در خانه و اطاق و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .
بهای بوسه اش سر میدهم چون زر نمی گیرد
خیالی کرده ام با خویش اما سر نمی گیرد.
بیانا ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
- سر گرفتن عروسی ؛ بهم جوش آمدن. جور شدن.
|| موافقت کردن و درگیر شدن صحبت. ( آنندراج ) . || سر گرفتن خانه ؛ بسیار داد و فریاد کردن بچه ها یا زنان در خانه و اطاق و غیره. ( یادداشت مؤلف ) .
پارسیش میشه انجام گرفتن
- به نفاذ پیوستن ؛ واقع شدن. انجام گرفتن : آن عزیمت به نفاذ پیوست. ( جهانگشای جوینی ) .
- به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق ساخته شود اگر به نفاذ رسد دست تدارک از آن قاصر باشد. ( کلیله و دمنه ) .
- به نفاذ رسیدن ؛ انجام گرفتن. تحقق یافتن : هرچه به زرق ساخته شود اگر به نفاذ رسد دست تدارک از آن قاصر باشد. ( کلیله و دمنه ) .
به اجرا درآمدن
صورت پذیرفتن
به عمل آمدن
انجام گرفتن
به وقوع پیوستن