قروتی شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بر هم خوردن . ( آنندراج ) ( بهار عجم ) . صورت نگرفتن کاری . ( چراغ هدایت ) .
- قروتی شدن معامله ؛ بر هم خوردن کار. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) : بهادران چون دیدند معامله قروتی شد برمالیدند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ، از نعمت عالی که درباره ٔ محاصره ٔ حیدرآباد گفته است ) .
... [مشاهده متن کامل]
- قروتی شدن معامله ؛ بر هم خوردن کار. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) : بهادران چون دیدند معامله قروتی شد برمالیدند. ( آنندراج ) ( بهار عجم ، از نعمت عالی که درباره ٔ محاصره ٔ حیدرآباد گفته است ) .
... [مشاهده متن کامل]