لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] نقاشی، صورتگری.
۳. [قدیمی] ساختن تصویر کسی یا چیزی.
پیشنهاد کاربران
نقش باختن . [ ن َ ت َ ] ( مص مرکب ) نقش انگیختن . صورت سازی کردن . طرح تازه ریختن . تدبیر کردن . حیله کردن :
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم
تا خود چه نقش بازد آن صورت خیالی .
حافظ ( از آنندراج ) .
|| قمار باختن .
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم
تا خود چه نقش بازد آن صورت خیالی .
حافظ ( از آنندراج ) .
|| قمار باختن .