صورت حساب
/surathesAb/
مترادف صورت حساب: سیاهه، فاکتور
برابر پارسی: سیاهه درآمد ها | پرداخت نامه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
کاغذی که بدهکاری یابستانکاری کسی در آن نوشته شود، سیاهه
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
مترادف ها
پا، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان
صورت حساب، سند، نوک، اسکناس، منقار، لایحه، قبض، لایحه قانونی، برات، فرمان، سیاهه، نوعی شمشیر پهن
صورت حساب، صورت، سیاهه، فاکتور
صورت حساب، فاکتور، عمل یا طریقه ساختن هر چیزی
حساب، صورت حساب، باریکه، برگ، هزینه، شمارش، جدول بندی
فارسی به عربی
فاتورة , هبة
پیشنهاد کاربران
خریدنامه، فروشنامه، پرداختنامه، هزینه نامه
هر یک از این پیشنهادها را می توان در جایگاه درخور خود به کار گرفت.
هر یک از این پیشنهادها را می توان در جایگاه درخور خود به کار گرفت.
فاکتور . . . . . . سیاهه . . . . .
ریز کارکرد - کارکرد - گردش