صورت جوهری ( انگلیسی: Substantial form ) ، موجب امتیاز شیء، از اشیاء دیگر است.
صورت در اصطلاح فیلسوفان مقابل ماده است و آن چیزی است که شیء مطلقاً توسط آن متمایز می شود.
صورت به دو معنی آمده است: یکی طبیعت مشترک بین افراد یک نوع، از این جهت که قائم به خود و مستقل از افراد مندرج در خود است. این صورت جوهری یا تام است، مثل صورت انسان، یا ناقص است، مثل صورت جنین، پیش از ضم نفس ناطقه به آن. دوم به معنی طبیعت اشیاء مفرد، از این جهت که دارای وحدت حقیقی مرکب از مجموع خواص معقول است.
همه تجلیات پیاپی ای که تشابه دارند، در حقیقت یکی هستند، اما اگر آن ها را تجلیات انفرادی بدانیم، بسیار می نمایند. این قضیه با ماده اول، یعنی ( هیولی ) نمایش داده شده است، متذکر شدن ماده اول را در تعریف هر صورت جوهری ( substantial Form ) مثلاَ:
• ( جسم ) جوهری است که مشمول «مقدار» می شود.
• ( نبات ) «جسمی است که رشد می کند»،
• ( حجر ) «جسمی است معدنی، سنگین، بی صدا»،
• ( حیوان ) «جسمی است که رشد می کند، حس دریافت دارد، و بنابر این حرکت می کند»،
• ( انسان ) «حیوان معقول است». با این روش، جوهر را جسمی تعریف کردید،
در نتیجه اگر همه را ردیابی کنید، به حقیقت واحدی برمی گردید که «جوهر» است و پدیده «خلق جدید».
در نظر متکلمین، جوهر عبارت است از جوهر فرد در مکان ( متحیز ) که تقسیم نمی پذیرد، اما شیء تقسیم پذیر را آنها جسم می نامیدند نه جوهر.
صورت جوهری را در هر یک از انواع، «صورت نوعیه» می نامند. صورت نوعیه جوهر بسیطی است که وجود آن بدون وجود محل فعلیت نمی یابد.
ارسطو هستی ها ( entities ) را «اوسیا» ( ذات الهی ) می نامد، و نقش صورت جوهری، به معنای جوهر نخستین و در مرحله فعلیت را روشن ساخته است.
لایب نیتس گوید: طبیعت جسم فقط مرکب از امتداد، یا حجم و شکل و حرکت نیست، بلکه مرکب از چیزی شبیه نفس است که صورت جوهری نامیده می شود.
مشّائین معتقدند که جسم طبیعی مرکّب است، معتقدند که جرم اتصالی و صورت جوهری ممتد و کشش دار که صورت جسمیّه نیز خوانده می شود تمام حقیقت جسم طبیعی نیست، نیمی از حقیقت آن است.
جسم طبیعی مجموع مرکب از هیولی و صورت جسمیه است، و آن را جرم اتصالی و واقعیّت ممتدّ و کشش دار می خوانیم به منزله پوششی است که یک واقعیّت دیگر آن را به خود گرفته است که ما آن واقعیّت را هیولی می نامیم.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفصورت در اصطلاح فیلسوفان مقابل ماده است و آن چیزی است که شیء مطلقاً توسط آن متمایز می شود.
صورت به دو معنی آمده است: یکی طبیعت مشترک بین افراد یک نوع، از این جهت که قائم به خود و مستقل از افراد مندرج در خود است. این صورت جوهری یا تام است، مثل صورت انسان، یا ناقص است، مثل صورت جنین، پیش از ضم نفس ناطقه به آن. دوم به معنی طبیعت اشیاء مفرد، از این جهت که دارای وحدت حقیقی مرکب از مجموع خواص معقول است.
همه تجلیات پیاپی ای که تشابه دارند، در حقیقت یکی هستند، اما اگر آن ها را تجلیات انفرادی بدانیم، بسیار می نمایند. این قضیه با ماده اول، یعنی ( هیولی ) نمایش داده شده است، متذکر شدن ماده اول را در تعریف هر صورت جوهری ( substantial Form ) مثلاَ:
• ( جسم ) جوهری است که مشمول «مقدار» می شود.
• ( نبات ) «جسمی است که رشد می کند»،
• ( حجر ) «جسمی است معدنی، سنگین، بی صدا»،
• ( حیوان ) «جسمی است که رشد می کند، حس دریافت دارد، و بنابر این حرکت می کند»،
• ( انسان ) «حیوان معقول است». با این روش، جوهر را جسمی تعریف کردید،
در نتیجه اگر همه را ردیابی کنید، به حقیقت واحدی برمی گردید که «جوهر» است و پدیده «خلق جدید».
در نظر متکلمین، جوهر عبارت است از جوهر فرد در مکان ( متحیز ) که تقسیم نمی پذیرد، اما شیء تقسیم پذیر را آنها جسم می نامیدند نه جوهر.
صورت جوهری را در هر یک از انواع، «صورت نوعیه» می نامند. صورت نوعیه جوهر بسیطی است که وجود آن بدون وجود محل فعلیت نمی یابد.
ارسطو هستی ها ( entities ) را «اوسیا» ( ذات الهی ) می نامد، و نقش صورت جوهری، به معنای جوهر نخستین و در مرحله فعلیت را روشن ساخته است.
لایب نیتس گوید: طبیعت جسم فقط مرکب از امتداد، یا حجم و شکل و حرکت نیست، بلکه مرکب از چیزی شبیه نفس است که صورت جوهری نامیده می شود.
مشّائین معتقدند که جسم طبیعی مرکّب است، معتقدند که جرم اتصالی و صورت جوهری ممتد و کشش دار که صورت جسمیّه نیز خوانده می شود تمام حقیقت جسم طبیعی نیست، نیمی از حقیقت آن است.
جسم طبیعی مجموع مرکب از هیولی و صورت جسمیه است، و آن را جرم اتصالی و واقعیّت ممتدّ و کشش دار می خوانیم به منزله پوششی است که یک واقعیّت دیگر آن را به خود گرفته است که ما آن واقعیّت را هیولی می نامیم.
wiki: صورت جوهری