صوان. [ ص َ / ص ِ / ص ُ ] ( ع اِ ) جامه دان. ( منتهی الارب ). تخته جامه. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). ج ، اَصوِنَه. ( اقرب الموارد ). || هر چیز که جامه ها در آن نهند از جونه یا تخت یا سفط. ( از سرالادب ثعالبی ). صندوق رخت. ( دهار ). || ( ص ) حافظ. ساتر. حاجب : جز چنین خرقه نخواهد شد صوان نور ما را برنتابد غیر آن.مولوی.صوان. [ ص ُوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صائن. رجوع به صائن شود.صوان. [ ص َوْ وا ] ( ع اِ ) ج ِ صَوّانَة. رجوع بدین کلمه شود.