صواف

لغت نامه دهخدا

صواف. [ ص َ واف ف / ص َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صافَّة. ( منتهی الارب ). گاوان و اسبان و شتران تیزرو که بر سه پا استند. ( غیاث اللغات ). رجوع به صافَّه شود. || گفته اند شترانی که برای قربانی استاده باشند. ( غیاث اللغات ). || ج ِ صاف ، صف کشنده :
پای ظاهر در صف مسجد صواف
پای معنی فوق گردون در طواف.
مولوی.

صواف. [ ص َوْ وا ] ( ع ص ، اِ ) پشم فروش. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ). ج ، صوافون.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی صَوَافَّ: صواف جمع صافة است و معنای صافه بودن شتر قبل از نحراین است که ایستاده باشد دستها و پاهایش برابر هم و دستهایش بسته باشد .
ریشه کلمه:
صفف (۱۴ بار)

«صوّاف» از مادّه «صَفّ» جمع «صافّه» به معنای «صف کشیده» است و به طوری که در روایات وارد شده، منظور این است که: دو دست شتر قربانی را از مچ تا زانو در حالی که ایستاده باشد، با هم ببندند تا به هنگام نحر زیاد تکان به خود ندهد وفرارنکند.

جدول کلمات

پشم فروش

پیشنهاد کاربران

بپرس