کوس تو کرده ست بر هر دامن کوهی غریو
اسب تو کرده ست بر هر خانه ریگی صهیل.
فرخی.
در زغن هرگز نباشد فن اسب راهوارگرچه باشد چون صهیل اسب آواز زغن.
منوچهری.
از آنکه آتش تیغو صهیل مرکب تودو چشم حاسد کور و دو گوش کر دارد.
مسعودسعد.
صریر خامه مصری میانه توقیعصهیل ابرش تازی میانه هیجا.
خاقانی.
ز انبوه مرد و صهیل ستورجهان را شده گوش کر چشم کور.
نظامی.