صنعتگر

/san~atgar/

مترادف صنعتگر: استاد، پیشه ور، تکنیسین، صانع، صنعت کار

برابر پارسی: پیشه ور، دست ورز، ورزی

معنی انگلیسی:
artisan, craftsman, workman

لغت نامه دهخدا

صنعتگر. [ ص َ ع َ گ َ ] ( ص مرکب ) هنرمند. افزارمند. صانع. دست ورز. آنکه صنعت داند :
شأن صنعت بین و صنعتگر که در یک کارگاه
از همان جنسی که سازد پنبه خارا ساخته.
درویش واله هروی ( از آنندراج ).
ج ، صنعتگران.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که به صنعتی مشغول است صانع هنرمند . ۲ - دستورز .

فرهنگ عمید

آشنا به اصول، شیوه، و روش های یک صنعت.

دانشنامه عمومی

پیشه ور یا صنعتگر به افرادی گفته می شود که مهارت در ساخت اشیاء کاربردی دارند و وسایلی که می سازند به انواع مختلفی مثل مجسمه سازی ساخت وسایل منزل اشیاء دکوری زیورآلات طراحی لباس و غیره تقسیم می شود. وسایل خانه ابزارآلات و همچنین ماشین های ساده دستی نیز جزو این کارها به حساب می آیند. صنعتگری پیشه ای است که نیاز به تجربه و مهارت فراوان و تمرین زیاد دارد و شخصی که این پیشه را شغل خود میداند باید به تجربه و مهارت فراوان دست یابد تا بتواند از پس این کار برآید.
صنعتگران قبل از انقلاب صنعتی تولیدکننده بودند.
در قرون وسطی صنعتگر به کسانی گفته می شد که یا تولیدکننده بودند یا سرویس هایی را ارائه می دادند. تولیدکننده مانند قفل سازی و ارائه کننده سرویس مانند تعمیر اسلحه در آن زمان پیشه وران به دوگروه کلی تقسیم می شدند. استادان و شاگردان. استادان در قرون وسطی دارای موقعیت اجتماعی بهتری نسبت به شاگردان بودند.
تصاویری از پیشه وران را مشاهده کنید.
عکس صنعتگرعکس صنعتگرعکس صنعتگر
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

artist (اسم)
هنرپیشه، هنرمند، صنعت گر، نقاش و هنرمند، مصور، موسیقی دان

craftsman (اسم)
هنرپیشه، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، پیشه کار

artisan (اسم)
صنعت کار، صنعت گر، افزارمند

فارسی به عربی

صانع , فنان

پیشنهاد کاربران

فرساز = صنعتگر
فرسازی = صنعتگری
فرساخت = صنعت
فرساختها = صنایع
هوتُخش =صنعتگر ، پیشه ور
اُهتوخُشی=طبقه صنعتگر
the man of industry
صاحب حرفه/حرفت ، اهل حرفه/حرفت
آتشین پنجه

بپرس