صنعت زدایی یا صنعتی زدایی ( به انگلیسی:Deindustrialization ) فرآیندی از تغییرات اجتماعی و اقتصادی است که در اثر حذف یا کاهش ظرفیت یا فعالیت صنعتی در یک کشور یا منطقه به ویژه صنایع سنگین یا صنایع تولیدی ایجاد می شود.
تعابیر مختلفی از صنعتی زدایی وجود دارد. بسیاری صنعتی زدایی شدن ایالات متحده را با تعطیلی انبوه کارخانه های خودروسازی در به اصطلاح «کمربند زنگار» بین سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی مرتبط می دانند. [ ۱] [ ۲] فدرال رزرو ایالات متحده نرخ بهره و ارز را از سال ۱۹۷۹ افزایش داد و تا سال ۱۹۸۴ این افزایش نرخ ادامه یافت و به طور خودکار باعث کاهش قیمت واردات شد. اقتصاد ژاپن در این زمان به سرعت در حال گسترش بهره وری خود بود و این گسترش، باعث تخریب بخش ماشین ابزار ایالات متحده شد. موج دوم صنعتی زدایی بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ رخ داد و با کمک مالی دولت فدرال آمریکا به دو شرکت خودروساز جنرال موتورز و کرایسلر به اوج خود رسید.
تحقیقات به سرمایه گذاری در اختراعات به جای تجهیزات سرمایه ای جدید به عنوان یک عامل کمک کننده در پدیده صنعتی زدایی اشاره کرده است. [ ۳] در سطحی اساسی تر، کارنیکراس و لیور[ En ۱] چهار تعریف ممکن از صنعتی زدایی را ارائه می کنند: [ ۴] [ ۵]
• کاهش بلندمدت و مستقیم در تولید کالاهای تولیدی یا اشتغال در بخش تولید می تواند باعث صنعتی زدایی شود.
• تغییر از بخش تولید به بخش خدمات، به طوری که تولید سهم کمتری از کل اشتغال داشته باشد. چنین تغییری ممکن است حتی درصورت رشد مطلق اشتغال در بخش تولید رخ دهد.
• در یک اقتصاد در فرایند صنعتی زدایی، کالاهای تولیدی سهم در حال کاهشی از تجارت خارجی را تشکیل می دهند، به طوری که دستیابی به مازاد کافی صادرات نسبت به واردات برای حفظ اقتصاد در تعادل خارجی به صورتی تدریجی شکست می خورد.
• انباشت متدوام کسری تراز تجاری در یک کشور یا منطقه ای که قادر به پرداخت هزینه واردات لازم برای حفظ تولید بیشتر کالاها نیست می تواند باعث شروع یک کسادی اقتصادی و فرایند صنعتی زدایی شود.
نظریه هایی که صنعتی زدایی را پیش بینی یا توضیح می دهند، تبار و تاریخچه فکری طولانی دارند. رابرت روتورن[ En ۲] [ ۶] استدلال می کند که نظریه کارل مارکس در مورد سود رو به افول ( صنعتی ) ممکن است به عنوان یکی از اولین نظریه ها در این زمینه در نظر گرفته شود. این نظریه استدلال می کند که نوآوری و فنآوری ابزارهای تولید کارآمدتری را به وجود می آورد. این ابزارهای تولید کارآمد تر باعث افزایش بهره وری فیزیکی می شود و خروجی اقتصادی بیشتر ارزش استفاده را به ازای هر واحد سرمایه سرمایه گذاری شده به وجود می آید. با این حال و به موازات آن، نوآوری های تکنولوژیکی و ماشین آلات جایگزین انسان ها می شوند و ترکیب ارگانیک سرمایه افزایش می یابد. با فرض اینکه تنها نیروی کار می تواند ارزش اضافی جدیدی را تولید کند، این خروجی فیزیکی بیشتر، ارزش و ارزش اضافی کمتری را در بر می گیرد و درنتیجه میانگین نرخ سود صنعتی در بلندمدت کاهش می یابد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفتعابیر مختلفی از صنعتی زدایی وجود دارد. بسیاری صنعتی زدایی شدن ایالات متحده را با تعطیلی انبوه کارخانه های خودروسازی در به اصطلاح «کمربند زنگار» بین سال های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی مرتبط می دانند. [ ۱] [ ۲] فدرال رزرو ایالات متحده نرخ بهره و ارز را از سال ۱۹۷۹ افزایش داد و تا سال ۱۹۸۴ این افزایش نرخ ادامه یافت و به طور خودکار باعث کاهش قیمت واردات شد. اقتصاد ژاپن در این زمان به سرعت در حال گسترش بهره وری خود بود و این گسترش، باعث تخریب بخش ماشین ابزار ایالات متحده شد. موج دوم صنعتی زدایی بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۹ رخ داد و با کمک مالی دولت فدرال آمریکا به دو شرکت خودروساز جنرال موتورز و کرایسلر به اوج خود رسید.
تحقیقات به سرمایه گذاری در اختراعات به جای تجهیزات سرمایه ای جدید به عنوان یک عامل کمک کننده در پدیده صنعتی زدایی اشاره کرده است. [ ۳] در سطحی اساسی تر، کارنیکراس و لیور[ En ۱] چهار تعریف ممکن از صنعتی زدایی را ارائه می کنند: [ ۴] [ ۵]
• کاهش بلندمدت و مستقیم در تولید کالاهای تولیدی یا اشتغال در بخش تولید می تواند باعث صنعتی زدایی شود.
• تغییر از بخش تولید به بخش خدمات، به طوری که تولید سهم کمتری از کل اشتغال داشته باشد. چنین تغییری ممکن است حتی درصورت رشد مطلق اشتغال در بخش تولید رخ دهد.
• در یک اقتصاد در فرایند صنعتی زدایی، کالاهای تولیدی سهم در حال کاهشی از تجارت خارجی را تشکیل می دهند، به طوری که دستیابی به مازاد کافی صادرات نسبت به واردات برای حفظ اقتصاد در تعادل خارجی به صورتی تدریجی شکست می خورد.
• انباشت متدوام کسری تراز تجاری در یک کشور یا منطقه ای که قادر به پرداخت هزینه واردات لازم برای حفظ تولید بیشتر کالاها نیست می تواند باعث شروع یک کسادی اقتصادی و فرایند صنعتی زدایی شود.
نظریه هایی که صنعتی زدایی را پیش بینی یا توضیح می دهند، تبار و تاریخچه فکری طولانی دارند. رابرت روتورن[ En ۲] [ ۶] استدلال می کند که نظریه کارل مارکس در مورد سود رو به افول ( صنعتی ) ممکن است به عنوان یکی از اولین نظریه ها در این زمینه در نظر گرفته شود. این نظریه استدلال می کند که نوآوری و فنآوری ابزارهای تولید کارآمدتری را به وجود می آورد. این ابزارهای تولید کارآمد تر باعث افزایش بهره وری فیزیکی می شود و خروجی اقتصادی بیشتر ارزش استفاده را به ازای هر واحد سرمایه سرمایه گذاری شده به وجود می آید. با این حال و به موازات آن، نوآوری های تکنولوژیکی و ماشین آلات جایگزین انسان ها می شوند و ترکیب ارگانیک سرمایه افزایش می یابد. با فرض اینکه تنها نیروی کار می تواند ارزش اضافی جدیدی را تولید کند، این خروجی فیزیکی بیشتر، ارزش و ارزش اضافی کمتری را در بر می گیرد و درنتیجه میانگین نرخ سود صنعتی در بلندمدت کاهش می یابد.
wiki: صنعت زدایی