صناعی

/sanA~i/

لغت نامه دهخدا

صناعی. [ ص ِ ] ( ص نسبی ) مصنوع. مقابل طبیعی. جعلی. مجعول : رود بر دو ضرب است : یکی طبیعی و دیگر صناعی. اما رود صناعی آن است که رود کده های او بکنده اندو آب بیاورده اند از بهر آبادانی شهری را یا کشت... ( حدود العالم ). نغمه صناعی نغمه ای است که مخرجش آلتی مصنوعه بود. ( خلاصةالافکار ). پادزهر صناعی. تریاق.
- حمل شایع صناعی ؛ ( اصطلاح اصول ) حمل مفهوم است بر مصداق مانند زیدٌ انسان مقابل حمل اولی ذاتی که آن حمل مفهوم است بر مفهوم مانندالانسان انسان یا الانسان حیوان ناطق.

فرهنگ فارسی

منسوب به صناعت، ساختگی، مقابل طبیعی
( صفت ) منسوب به صناعت صنعتی مصنوعی مقابل طبیعی .

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع . ] (ص نسب . ) منسوب به صناعت ، صنعتی ، مصنوعی .

فرهنگ عمید

ساختگی.

پیشنهاد کاربران

بپرس