صمیمانه
/samimAne/
مترادف صمیمانه: اخلاص آمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه
متضاد صمیمانه: غیرصمیمانه
برابر پارسی: پاکدلانه، از ته دل، پایمردانه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) صمیم صمیمی : روابط صمیمانه ای با او دارد . ۲ - از روی صمیمیت خالصانه : یا او صمیمانه رفتار می کند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
جدی، با حرارت، مشتاق، مهم، سنگین، دلگرم، صمیمانه
میانی، باطنی، صمیمانه، درونی
صمیمی، قلبی، صمیمانه، دلچسب
فداکارانه، صمیمانه، عبادتی، با فداکاری
دوستانه، صمیمانه
صمیمانه، فارغ از عشق، بی عشق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از جان و دل / از دل و جان برخاسته / از جان برخاسته
گُل و گرم، گرم و گُل
لهجه و گویش تهرانی
گرم، صمیمانه
لهجه و گویش تهرانی
گرم، صمیمانه
نزدیک ، خودمانی، کسی را از ته دل دوست داشتن
خودمانی