صمغ البلاط

لغت نامه دهخدا

صمغالبلاط. [ ص َ غُل ْ ب ِ ] ( ع اِ مرکب ) صاحب جامع گوید: به یونانی لیثوقلا خوانند معنی آن به فارسی ، از سنگ ساخته و آن چیزی است که از رخام و سنگ می سازند. صاحب منهاج گوید: معدنی بود و مرکب بود و آنچه مرکب بود از صبر و مروخون سیاوشان و علک و انزروت وصمغ عربی. از هر یک جز وی اصل مرجان و زاج از هر یک نیم جزو کوفته به آب صمغ بسرشند و بر دیواری که به گچ سفید کرده باشند، بزنند و رها کنند تا خشک شود و هرچند که کهنه شود نیکوتر شود. ( اختیارات بدیعی ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن و تذکره ضریر انطاکی شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- دارویی است مرکب از سنگ مرمر کوبیده سفید با سریشم گاو ( سریشمی که از جوشاندن پوست و زردپی ها وغضروفها گاو حاصل شود ) که در قدیم آنرا برای معالجه جراحتهای پوست بکار میبردند کیثوفیلا . ۲ - صمغی طبیعی و قرمز رنگ که از برخی گیاهان ( بگفته مولف برهان ازنوعی بلوط ) حاصل می شود . ۳ - مخلوطی از صمغ گیاهان مختلف با مرمر کوبیده که دارای خاصیت چسبندگی زیاد است و در جواهر سازی بمنظور چسباندن سنگهای ریز قیمتی بر روی تکه ای چوب یا شیئی دگر جهت سهولت تراش بکار می رود .
صاحب جامع گوید بیونانی لیثوقالا

پیشنهاد کاربران

بپرس