صمدبیگ مهماندارف ( تولد: ۱۶ اکتبر ۱۸۵۵ - درگذشت: ۱۲ فوریه ۱۹۳۱ ) ( ترکی آذربایجانی: Səməd bəy Mehmandarov ) — فرزند صادق بیگ - ژنرال کل توپخانه ای ارتش امپراتوری روسیه، عضو فراکسیون مستقلان در پارلمان جمهوری خلق آذربایجان؛ وزیر دفاع جمهوری خلق آذربایجان و شخصیت نظامی جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی.
... [مشاهده متن کامل]
صمدبیگ مهماندارف به تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۸۵۵ در لنکران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در باکو گذرانده و در ۱۶ سالگی وارد آموزشگاه توپخانه ای «کانستانتینووکا دوم» در شهر پتربورگ شد. در دسامبر ۱۸۷۵ درجه ستوان دریافت کرد و مفتخر به دریافت نشان «استانیسلاو مقدس» درجه سوم شد. در سال ۱۸۹۰ درجه سروان، در سال ۱۸۹۸ سرهنگ دوم، در سال ۱۹۰۱ سرهنگ و در سال ۱۹۰۴ درجه سرلشکر دریافت کرد. صمدبیگ مهمانداراف که در جنگ روسیه و ژاپن شجاعت بزرگی از خود نشان داد، در سال ۱۹۰۸ درجه ژنرال کل توپخانه دریافت کرد.
• در سال ۱۹۰۴ با شروع جنگ روسیه و ژاپن، صمدبیگ مهماندارف ۴۸ سال داشت. هنوز یک سال از ازدواج او با خانم یِلیزاوِتا نیکولایِونا نگذشته بود. یلیزاوتا فارغ التحصیل دبیرستان دخترانه ۸۳ کیف بود.
• همسر مهمانداراف در بیمارستان نظامی صحرایی به عنوان پرستار مشغول به کار بود. مثل صمدبیگ، او نیز یک اشراف زاده بود. گویا برای این دختر ۲۱ ساله زندگی درس صبر و شکیبائی داده بود. وی نه نسبت به کار دشوار نظامی و نه سربازان مجروح بی تفاوت نبود. زلیزاوتا با سادگی مخصوص اشراف زاده ها، به سربازان بسیار مهربان بود. مجروحان را مداوا می کرد، از طرف سربازان بی سواد به خانواده آنان نامه می نوشت و با صبر و شکیبایی سختی جنگ را تحمل می کرد. یک بار صمدبیگ به او خطاب می کند: - از فرماندهی اجازه رفتن تو به پتربورگ را گرفتم. آماده باش، فردا یا پس فردا تو را راهی می کنم. یلیزاوتا که با متانت به چهره شوهرش نگاه می کرد: - صمدبیگ، اگر در کشور جنگ در جریان است، آیا به نظر شما جای سرباز در کجا باید باشد؟ - البته، در جبهه! - من هم در جبهه هستم، شاید از اینکه من یک زن هستم، به سرباز بودن من شک داری؟ - تو که بزودی مادر خواهی شد… - لطفاً دیگر این موضوع را مطرح نکنیم. قول می دهی؟. . . عزیزم، این موضوع را کنار بگذاریم! بدون تو، من نه پتربورگ، بلکه پاریس را هم نمی خواهم.
• شب هنگام ۲۶ ژانویه ژاپنها به اسکادران نظامی روس ها مستقر در بندر پورت آرتور حمله کرده و به کشتی های زرهی «رتویزان»، «اسسرتویچ» و رزمناو «پالّادا» آتش زدند. جنگ شروع شد. فردای آن روز، صمدبیگ مهمانداراف فرمانده لشکر توپخانه تفنگداران تعیین شد. این به فرمان سرلشکر رومان کوندراتنکو، فرمانده نیروهای زمینی بود. رومان ایسیدورویچ به پایداری مهمانداراف در میدان جنگ و مهارت های فرماندهی او به خوبی آگاه بود. به همین خاطر، صمدبیگ را رئیس جبهه شرقی منصوب کرد. این منطقه، در دفاع از بندر پورت آرتور مهم ترین جبهه محسوب می شد؛ و ژاپن ها نیز بیشترین نیرو را به اینجا تمرکز کرده بودند. آن ها به حملات شدید دست زده و منطقه را بدون فاصله بمباران می کردند. سرهنگ صمد بیگ مهمانداراف یکی از دستیاران نزدیک ژنرال کوندراتنکو بود. مهمانداراف که به طرز ماهرانه ای عملیات توپخانه را مدیریت کرد، موقع محاصره قلعه همواره در خط مقدم و مواضع بسی خطرناک با هدف گیری دقیق، حمله ارتش ژاپن را دفع می کرد.
• علی آقا شیخلینسکی که شاهد بود مهمانداراف حتی در خطرناکترین نبردها کنترل اوضاع را از دست نمی دهد، می نوشت:
• در ۱۴ اکتبر حین حمله توپخانه ای به قلعه، صمدبیگ مهماندارف به مواضع من آمد. این موضع توسط ژاپن ها با توپ های مختلف اعم از توپ ۱۱ اینچ تا توپ دریایی کوچک ۳۷ میلی متری مورد حملات آتش قرار می گرفت. همچنین این موضع زیر آتش تفنگ و مسلسل سامورای ها بود. در این میان در نزدیکی سرهنگ مهمانداراف یک موشک ۶ اینچی منفجر شد و گل سیاه رنگ از زمین لباس وی را کثیف کرد، اما او زخمی نشد. مهماندار اف که به این هیچ اهمیت نداد، با خونسردی کامل از جیب خود یک دستمال سفید درآورد و گل روی پالتوی جدید را تمیز کرد. روز ۲ دسامبر ژاپن ها قلعه را دو بار مورد حمله شدید قرار دادند. با وجود مقاومت سرسختانه روسها، آن ها چند تن از استحکامات مهم قلعه را بدست گرفتند. دومین ضربه شدید نیز در روز ۲ دسامبر رخ داد. ژنرال رومان کوندراتنکو فرمانده ارتش قهرمانانه جان باخت. در عوض، ژنرال فوک که از اراده ضعیفی برخوردار بود، فرمانده کل منصوب گردید. ۱۶ روز بعد ژاپن ها کوه "ستون فقرات اژدهاً که در کنترل قلعه سرنوشت ساز بود، را بدست گرفتند. ژنرال استراسل، فرمانده بزدل و بی استعداد بندر پورت آرتور برای واگذاری فوری قلعه جلسه شورای نظامی را تشکیل داد. برخی فرماندهان حاضر در جلسه با پیشنهاد استراسل موافقت کردند؛ ولی سرلشکر صمدبیگ مهمانداراف، سرهنگ سمیونوف و گروهی از افسران شجاع به تسلیم شدن شدیداً اعتراض کردند. افسران مبارز اصرار داشتند که هنوز توانایی عقب نشاندن ارتش قدرتمند ژاپن را دارند. آن ها به اتفاق ژنرال مهمانداراف می گفتند که قلعه هنوز قادر به حفظ خود می باشد. تا آنجا که ما موشک ها داریم، از توپ ها شلیک می کنیم. تا آنجا که گلوله داریم، از تفنگ شلیک خواهیم کرد؛ و وقتی خمپاره و گلوله تمام شد، با سرنیزه خواهیم جنگید. اما استراسل، ژنرال بزدل به سخن افسران شجاع گوش نداد و به پادگان دستور خلع سلاح داد. بعداً که ژنرال استراسل به روسیه بازگشت، به دلیل واگذاری فوری منطقه پورت آرتور به درخواست مدافعان قلعه در برابر دادگاه نظامی قرار گرفت. سرلگشر مهمانداراف و دوستان افسر او پس از تسلیم قلعه نیز ضمن پایبندی به سوگند نظامی، برای دیگر سربازان و افسران الگو نشان دادند.
• بنابه شرط ژاپن ها، سربازان روسی اسیر گرفته می شوند و افسران هم پس از تعهد کتبی مبنی بر عدم شرکت مجدد در جنگ حق بازگشت به روسیه داشتند. گروهی از افسران ارتجاعی در اطراف استراسل چنین تعهد کتبی دادند؛ ولی فرزند شجاع سرزمین آذربایجان از این گونه تعهد ذلت بار که توهین به مقام افسر بود، خودداری کرد. بخاطر عدم تعهد به عدم شرکت مجدد در جنگ علیه ژاپن، سرلشکر صمدبیگ مهمانداراف به اسارت گرفته شد و به ژاپن انتقال یافت". وی در سال ۱۹۰۶ با عقد قرارداد "پورت اسموت" به روسیه بازگشت. دفاع از قلعه معروف پورت آرتور در طول ۳۳۲ روز به این شکل نصیب سرنوشت صمدبیگ مهمانداراف شد.
... [مشاهده متن کامل]
صمدبیگ مهماندارف به تاریخ ۱۶ اکتبر ۱۸۵۵ در لنکران به دنیا آمد. تحصیلات متوسطه را در باکو گذرانده و در ۱۶ سالگی وارد آموزشگاه توپخانه ای «کانستانتینووکا دوم» در شهر پتربورگ شد. در دسامبر ۱۸۷۵ درجه ستوان دریافت کرد و مفتخر به دریافت نشان «استانیسلاو مقدس» درجه سوم شد. در سال ۱۸۹۰ درجه سروان، در سال ۱۸۹۸ سرهنگ دوم، در سال ۱۹۰۱ سرهنگ و در سال ۱۹۰۴ درجه سرلشکر دریافت کرد. صمدبیگ مهمانداراف که در جنگ روسیه و ژاپن شجاعت بزرگی از خود نشان داد، در سال ۱۹۰۸ درجه ژنرال کل توپخانه دریافت کرد.
• در سال ۱۹۰۴ با شروع جنگ روسیه و ژاپن، صمدبیگ مهماندارف ۴۸ سال داشت. هنوز یک سال از ازدواج او با خانم یِلیزاوِتا نیکولایِونا نگذشته بود. یلیزاوتا فارغ التحصیل دبیرستان دخترانه ۸۳ کیف بود.
• همسر مهمانداراف در بیمارستان نظامی صحرایی به عنوان پرستار مشغول به کار بود. مثل صمدبیگ، او نیز یک اشراف زاده بود. گویا برای این دختر ۲۱ ساله زندگی درس صبر و شکیبائی داده بود. وی نه نسبت به کار دشوار نظامی و نه سربازان مجروح بی تفاوت نبود. زلیزاوتا با سادگی مخصوص اشراف زاده ها، به سربازان بسیار مهربان بود. مجروحان را مداوا می کرد، از طرف سربازان بی سواد به خانواده آنان نامه می نوشت و با صبر و شکیبایی سختی جنگ را تحمل می کرد. یک بار صمدبیگ به او خطاب می کند: - از فرماندهی اجازه رفتن تو به پتربورگ را گرفتم. آماده باش، فردا یا پس فردا تو را راهی می کنم. یلیزاوتا که با متانت به چهره شوهرش نگاه می کرد: - صمدبیگ، اگر در کشور جنگ در جریان است، آیا به نظر شما جای سرباز در کجا باید باشد؟ - البته، در جبهه! - من هم در جبهه هستم، شاید از اینکه من یک زن هستم، به سرباز بودن من شک داری؟ - تو که بزودی مادر خواهی شد… - لطفاً دیگر این موضوع را مطرح نکنیم. قول می دهی؟. . . عزیزم، این موضوع را کنار بگذاریم! بدون تو، من نه پتربورگ، بلکه پاریس را هم نمی خواهم.
• شب هنگام ۲۶ ژانویه ژاپنها به اسکادران نظامی روس ها مستقر در بندر پورت آرتور حمله کرده و به کشتی های زرهی «رتویزان»، «اسسرتویچ» و رزمناو «پالّادا» آتش زدند. جنگ شروع شد. فردای آن روز، صمدبیگ مهمانداراف فرمانده لشکر توپخانه تفنگداران تعیین شد. این به فرمان سرلشکر رومان کوندراتنکو، فرمانده نیروهای زمینی بود. رومان ایسیدورویچ به پایداری مهمانداراف در میدان جنگ و مهارت های فرماندهی او به خوبی آگاه بود. به همین خاطر، صمدبیگ را رئیس جبهه شرقی منصوب کرد. این منطقه، در دفاع از بندر پورت آرتور مهم ترین جبهه محسوب می شد؛ و ژاپن ها نیز بیشترین نیرو را به اینجا تمرکز کرده بودند. آن ها به حملات شدید دست زده و منطقه را بدون فاصله بمباران می کردند. سرهنگ صمد بیگ مهمانداراف یکی از دستیاران نزدیک ژنرال کوندراتنکو بود. مهمانداراف که به طرز ماهرانه ای عملیات توپخانه را مدیریت کرد، موقع محاصره قلعه همواره در خط مقدم و مواضع بسی خطرناک با هدف گیری دقیق، حمله ارتش ژاپن را دفع می کرد.
• علی آقا شیخلینسکی که شاهد بود مهمانداراف حتی در خطرناکترین نبردها کنترل اوضاع را از دست نمی دهد، می نوشت:
• در ۱۴ اکتبر حین حمله توپخانه ای به قلعه، صمدبیگ مهماندارف به مواضع من آمد. این موضع توسط ژاپن ها با توپ های مختلف اعم از توپ ۱۱ اینچ تا توپ دریایی کوچک ۳۷ میلی متری مورد حملات آتش قرار می گرفت. همچنین این موضع زیر آتش تفنگ و مسلسل سامورای ها بود. در این میان در نزدیکی سرهنگ مهمانداراف یک موشک ۶ اینچی منفجر شد و گل سیاه رنگ از زمین لباس وی را کثیف کرد، اما او زخمی نشد. مهماندار اف که به این هیچ اهمیت نداد، با خونسردی کامل از جیب خود یک دستمال سفید درآورد و گل روی پالتوی جدید را تمیز کرد. روز ۲ دسامبر ژاپن ها قلعه را دو بار مورد حمله شدید قرار دادند. با وجود مقاومت سرسختانه روسها، آن ها چند تن از استحکامات مهم قلعه را بدست گرفتند. دومین ضربه شدید نیز در روز ۲ دسامبر رخ داد. ژنرال رومان کوندراتنکو فرمانده ارتش قهرمانانه جان باخت. در عوض، ژنرال فوک که از اراده ضعیفی برخوردار بود، فرمانده کل منصوب گردید. ۱۶ روز بعد ژاپن ها کوه "ستون فقرات اژدهاً که در کنترل قلعه سرنوشت ساز بود، را بدست گرفتند. ژنرال استراسل، فرمانده بزدل و بی استعداد بندر پورت آرتور برای واگذاری فوری قلعه جلسه شورای نظامی را تشکیل داد. برخی فرماندهان حاضر در جلسه با پیشنهاد استراسل موافقت کردند؛ ولی سرلشکر صمدبیگ مهمانداراف، سرهنگ سمیونوف و گروهی از افسران شجاع به تسلیم شدن شدیداً اعتراض کردند. افسران مبارز اصرار داشتند که هنوز توانایی عقب نشاندن ارتش قدرتمند ژاپن را دارند. آن ها به اتفاق ژنرال مهمانداراف می گفتند که قلعه هنوز قادر به حفظ خود می باشد. تا آنجا که ما موشک ها داریم، از توپ ها شلیک می کنیم. تا آنجا که گلوله داریم، از تفنگ شلیک خواهیم کرد؛ و وقتی خمپاره و گلوله تمام شد، با سرنیزه خواهیم جنگید. اما استراسل، ژنرال بزدل به سخن افسران شجاع گوش نداد و به پادگان دستور خلع سلاح داد. بعداً که ژنرال استراسل به روسیه بازگشت، به دلیل واگذاری فوری منطقه پورت آرتور به درخواست مدافعان قلعه در برابر دادگاه نظامی قرار گرفت. سرلگشر مهمانداراف و دوستان افسر او پس از تسلیم قلعه نیز ضمن پایبندی به سوگند نظامی، برای دیگر سربازان و افسران الگو نشان دادند.
• بنابه شرط ژاپن ها، سربازان روسی اسیر گرفته می شوند و افسران هم پس از تعهد کتبی مبنی بر عدم شرکت مجدد در جنگ حق بازگشت به روسیه داشتند. گروهی از افسران ارتجاعی در اطراف استراسل چنین تعهد کتبی دادند؛ ولی فرزند شجاع سرزمین آذربایجان از این گونه تعهد ذلت بار که توهین به مقام افسر بود، خودداری کرد. بخاطر عدم تعهد به عدم شرکت مجدد در جنگ علیه ژاپن، سرلشکر صمدبیگ مهمانداراف به اسارت گرفته شد و به ژاپن انتقال یافت". وی در سال ۱۹۰۶ با عقد قرارداد "پورت اسموت" به روسیه بازگشت. دفاع از قلعه معروف پورت آرتور در طول ۳۳۲ روز به این شکل نصیب سرنوشت صمدبیگ مهمانداراف شد.