صمات

لغت نامه دهخدا

صمات. [ ص َ ] ( ع ص ، اِ ) شیئی اندک و حقیر. ( منتهی الارب ).

صمات. [ ص ِ ] ( ع اِمص ) نزدیکی : بات من القوم علی صمات ؛ ای بمرای و مسمع فی القرب. || نزدیکی انجام کار. ( منتهی الارب ).

صمات. [ ص ُ ] ( ع مص ) خاموش بودن. ( منتهی الارب ). خاموش شدن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ ) آنچه بدان خاموش شوند. || سرعت تشنگی. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) سکوت صمت خاموشی .
نزدیکی

فرهنگ معین

(صُ ) [ ع . ] (اِمص . ) خاموشی ، سکوت .

جدول کلمات

سکوت, خاموشی

پیشنهاد کاربران

سکوت
خاموشی
به نظرم مفرد کلمه مصوت باشه لطفا اگر کسی میدونه به بگه ممنون

بپرس