صم و بکم

لغت نامه دهخدا

صم و بکم. [ ص ُم ْ مُن ْ وَ ب ُ ] ( ع ترکیب عطفی ، ص مرکب ) کران و گنگان. این هر دو لفظ جمع اصم و ابکم است و استعمال جمع بجای مفرد برای مبالغه باشد در کثرت یا آنکه فارسیان بعض جاها صیغه جمع در مقام مفرد استعمال کنند، چنانکه حور که جمع حورا باشد. ( غیاث اللغات ). از اِتباع است و مأخوذ از آیات : صم بکم عمی فهم لایرجعون ( لایعقلون ). ( قرآن 18/2، 171 ) :
به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم.
سعدی.
رجوع به صم بکم شود.

فرهنگ فارسی

کران و کنگان

پیشنهاد کاربران

بپرس