صلیعه
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
معنی لغوی صلیعه عبارتست ازجای برهوت وبی آب وعلف
صلیعه از کلمه اصلع ( کچل ) برگرفته شده همانطور که سرکچل بدون مو است صلیعه هم بی آب وعلف وبرهوت بوده است
صلیعه از کلمه اصلع ( کچل ) برگرفته شده همانطور که سرکچل بدون مو است صلیعه هم بی آب وعلف وبرهوت بوده است
درروستای صلیعه مردم زیادی زندگی میکنن ازجمله عنگودی حمیدی عامری سرخی هستند ولی شوراها و دهیاری با بعضی از مردم مظلوم که ساکن ان روستا صلیعه هستن همگاری نمیکنن و فقط به فکر همبستگان خود هستن وحق بقیه بیچارگان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
را گمراهی میکنند حقشون ضایع میکنند وهیچ از شورای روستایی صلیعه نارضایتی کاملی از شوراها دارن وکسی از مسئول برای بازدید یا بازجویی مخفی از مردم سر نمیزنن لطفا مسئولان بالاشهر رسیدگی کنن بخصوص مسئولین تهران