صلیحی

لغت نامه دهخدا

صلیحی. [ ص ُ ل َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به صلیح که نام جد این خاندان است. ( از الانساب سمعانی ).

صلیحی. [ ص ُ ل َ ] ( اِخ ) احمدبن علی بن محمد، مکرم صلیحی. وی از پادشاهان یمن است. بسال 459 هَ. ق. پس از قتل پدر خودولایت یافت ، سپس با سعیدبن نجاح قاتل پدر خویش حرب کرد و او را بکشت و بر زبید استیلا یافت. وی مردی دلاورو حازم بود و او شوهر حره صلیحیه است و حره او را در کارهای وی کمک می کرد. صلیحی در صنعاء مرکز ملک خویش به سال 484 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ص 51 ).

صلیحی. [ ص ُ ل َ] ( اِخ ) علی بن محمدبن علی صلیحی. وی یکی از کسانی است که با حزم و قوت بر یمن استیلا یافت. پدر او قضاوت یمن داشت و او در خاندان علم و سیادت پرورش یافت و فقه آموخت و در پی ریاست شد و در سفر حج دلیل مردمان بود و کسانی را که در آنها نشان از اقبال بخود می یافت دلجوئی میکرد. چندانکه او را شصت یاور بدست شد. سپس به سال 428 هَ. ق. بهنگام موسم آنان را بر دعوت مستنصر عبیدی صاحب مصر سوگند داد و بدانها در کوههای یمن قوت یافت و هنوز سال 455 هَ. ق. نرسیده بود که همه یمن را بدست آورد و ملوک آن سامان را بگرفت و صنعاء را مقر خود کرد. وی مردی مبارز، جبار، شاعر فصیح و از دهات ملوک است بسال 473 هَ. ق. با شکوهی تمام قصد مکه کرد، در بین راه مردی به نام سعیدبن نجاح او را پیش از آنکه به مکه رسد غیلة بکشت. ( الاعلام زرکلی ص 691 ). و رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان شود.

فرهنگ فارسی

احمد بن علی بن محمد بن مکرم صلیحی وی از پادشاهان یمن است

پیشنهاد کاربران

بپرس