صلیب شکسته

/salibeSekaste/

معنی انگلیسی:
swastika

لغت نامه دهخدا

صلیب شکسته. [ ص َ ب ِ ش ِ ک َ ت َ/ ت ِ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به فرانسه آن را گامه می گویند و آن صلیب انموذجی است که نیز گامادیون می نامند بشکل گامای یونانی بسمت راست ( سوستیکا ) یا بسمت چپ ( سواستیکا ) برگشته است. در میان ملل آریائی این علامت سابقه داشته است و در تخت جمشید هم تصویر آن نقش شده. در حکومت نازی ها در آلمان این نقش بعنوان علامت رسمی پذیرفته شد.

فرهنگ فارسی

بفرانسه آنرا گامه گویند

دانشنامه آزاد فارسی

صلیب شکسته (swastika)
(یا: سواستیکا) علامتی نمادین یا زینتی که بازوهای آن در انتها با زاویۀ قائمه و همه در جهت یا خلاف جهت گردش عقربه های ساعت شکسته اند. منشأ آن نامعلوم است، ولی به عنوان نشانۀ مذهبی و نشانۀ باستانی خوش اقبالی به فراوانی هم در برّ قدیم و هم در برّ جدید یافت شده است. شهرت اصلی صلیب شکسته برای آن است که در ۱۹۳۳ نشانِ حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان شد و با به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان آن را بر پرچم آلمان نقش کردند، اما در ۱۹۴۵ پس از شکست آلمان از متفقین برافراشتن صلیب شکسته، که نماد مسلک نازی ها بود، ممنوع شد. بوداییان و جَین ها سواستیکا را به عنوان نشانۀ مذهبی به کار می بردند و در نقشه هایشان معمولاً نشانۀ معبد بودایی است. سواستیکا روی سفالینه های عیلامی هزارۀ چهارم پ م و سفالینه های هزاره های دوم و اول ق م تروا، یونان، قبرس، هند، تبت، چین و ژاپن دیده می شود. در میان سرخ پوستان امریکا نیز به کار می رفته و در کتیبه های مسیحی قرن ۲م به بعد هم پیدا شده است.

پیشنهاد کاربران

آرم یا سمبل و یا نشان بودائیان به حروف لاتین به شکل Dahrmachkra و یا Dahrma Rad با تلفظ های دهارما چاکرا و یا دهارما راد می باشد. پسوند های chakra و Rad هردو به معنای چرخ می باشند که روی آن چهار جهت اصلی و فرعی شمال و جنوب و شرق و غرب و شمال غربی و . . . . . . مشخص گردیده است. و پیشوند Dharma از دو کلمه ساخته شده است ؛ یکی Dhar با تلفظ دهار که حالت جمع Dhr با تلفظ دهر می باشد یعنی دهر ها و دیگری ma با تلفظ ما یعنی ضمیر اول شخص جمع در زبان فارسی قدیم و امروز. واژه دهر از دیدگاه هندوان و بودائیان به معنای نظم و قانون کیهانی و جوامع زنده نباتی و حیوانی و انسانی می باشد و در زبان عربی ( در قرآن ) به معنای روزگار . خود من بر این بینش و باورم که این واژه علاوه بر طول عمر هر موجود و طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی، حامل یک راز بزرگ در پشت پرده ظاهر لفظی خود می باشد که تاکنون کشف نگردیده است . این واژه سانسکریتی می باشد. خود ساسنکریت در اصل و ریشه به شکل " زان سِکری ت " به زبان فارسی قدیم به معنای دانش رمزی بوده است . لذا رازی که درپشت واژه dhr یا دهر نهفته، ممکن است به شکل زیر باشد : حرف h یا ه در وسط به هردو حرف چپ و راست d یا د وr یا ر بطور مستقل تعلق دارد و این واژه می تواند بطور همزمان یکبار از راست به چپ و بار دیگر از چپ به راست تا h یا ه تلفظ و سپس در کنار هم به شکل زیر تلفظ و نوشته شود : ده ره یا ده راه . حال باید تحقیق کرد که منظور از ده راه چیست؟
...
[مشاهده متن کامل]

مطمئن این ده اشاره به اعداد یک رقمی دهگانه از صفر تا نُه ( از ۰ تا ۹ ) و تعداد انگشت های دست و پا که هرکدام ده تا می باشند، نداشته است بلکه به رازی بسیار عمیق و ژرف تر نهفته در پشت پرده ظاهر لفظ عددی ده داشته و دارد. شاید اشاره به کات گوری های دهگانه نفسانی افراد انسانی داشته بوده باشد مشتمل بر پنج نفس مجرد مردانه و پنج نفس مجرد زنانه. معادل و مترادف و هم معنا با دو واژه یا عبارت مندرج در اوستای ایرانیان ؛ یکی "خویدوده " و دیگری " آژی ده اکه " که اشتباها به معنای ازدواج با محارم و آژی دهاک یا ضحاک ترجمه شده اند هم توسط محقیقن و پژوهشگران خودی و هم بیگانه .
راه هشت لایه پیشنهاد شده توسط بودا به شاگردان هم عصر و پیروان آینده آئین وی در جهت رهایی از درد و رنج ها و رسیدن با حالت رستگاری و روشنایی و نیروانا یعنی سعادت و آرامش کامل با حروف لاتین و به زبان آلمانی به صورت زیر می باشد: der achtfache Phad با تلفظ دِر آخت فاخه فاد. شاید برای فارسی زبانان جالب و جذاب باشد بدانند که ایده طلائی و منور و درخشان بودا عبارت بوده است از اینکه گردش یا چرخیدن چرخه تولد و مرگ فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر می باشد و نه از راه گردش حلول روان یا تناسخ. به این معنا که بودا بطور جدی و قاطعانه شرح و توضیح و توجیه و تبیین این چرخه یا گردونه را از طریق تناسخ توسط پیشینیان هندی خویش رد نموده و مُهر بطلان بر آن توجیهات نهاده است . در چارچوب زنجیره دایره وار علت و معلول هوشمند مادی - روحی - روانی با حلقه های فراوان بین دو حالت بهشت برین متوالی به زبان علمی امروز یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ کیهانی از طریق وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای هرکدام از گیتی ها یا دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر.
نتیجه کلی اینکه خردمندان گم نام در سرزمین های ایران و هندوستان در اعصار دور دست باستان و قبل از پیدایش خط راز چگونگی و راه و روش جاودانگی عشق و زندگی انسانی را کشف کرده اند و ما ایرانیان و هندوان و بودائیان امروزی بی خبر و بی اطلاع از آن کشف بزرگ.

برخلاف بینش و باور متفکرین و اندیشمندان علمی که بر اساس آن یک مختصات مرجع و ثابت و پایدار در جهان وجود ندارد، من بر این بینش و باور م که چنین مختصات سه بُعدی ( x , y , z ) و مرجع و ثابت و پایدار در جهان موجود می باشد و محل تلاقی ابعاد سه گانه آن یک نقطه بی بُعد هندسی است که در مرکز جهان قرار دارد و بطور جاودانه در سر جای خود در حالت سکون مطلق بسر می برد. دو انتهای هرکدام از ابعاد سه گانه و در کلیه جهات همیشه به اندازه ۹۰ درجه در جهت حرکت عقربه های ساعت و یا مخالف آن خمیده می شوند. به این معنا که جهان یک سیستم باز و بیکران نیست بلکه بسته و دارای محیط و مرز می باشد. سواستیکا های باستانی روی سطوح دو بعدی رسم شده اند ، به این معنا که بُعد سوم یعنی ارتفاع یا عمق در نظر گرفته نشده است. استوا و نصف النهار کره زمین و آسمان تقریبا به شکل دایره می باشند، اما اگر آنها را روی یک سطح دو بعدی رسم نمائیم، می توانند به شکل صلیب شکسته باشند. لذا شکسته شدن انتهای بازو های سواستیکا های باستانی به اندازه یک سوم طول، نشانه محدود بودن زمین و آسمان می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

گردونه مهر ایرانیان میترائی اشاره به حرکت خورشید نداشته است بلکه به حرکت دایره وار عشق و زندگی که هر بار پس از یک دور کامل به نقطه آغاز بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین از نو آغاز می کند . همانطور که حجم فضای هندسی سه بُعدی جهان یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر محدود و متناهی می باشد، درست به همان سان حرکت دورانی لحظه جاودانه حال یعنی نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق روی همدیگر به عنوان بعد چهارم فضای هندسی سه بعدی محدود و متناهی می باشد و همیشه پس از یک دور کامل به نقطه آغاز بر میگردد و حرکت خودرا دوباره در مداری برتر نسبت به مدار قبلی از نو آغاز می کند. پایان حرکت دورانی لحظه حال همیشه مصادف خواهد بود با آخرین لحظه انقباض های متوالی محتوای کیهان یا جهان و تبدیل شدن آن در مرکز به دمای محض و پیوسته و بسیار متراکم و داغ و چگال و سنگین و آغاز حرکت دورانی لحظه حال همیشه مصادف خواهد بود با اولین لحظات انبساط های متوالی نطفه داغ کیهانی. مدت زمان یک دور کامل لحظه حال همیشه برابر خواهد بود با طول عمر کلی یا دهر کیهانی یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی. یا برابر با پریود طول موج انبساط و انقباض و یا برابر با مدت یک نوسان کامل وحدت دمایی - کثرت - وحدت دمایی مجدد.
نام Buddah یا Buddha از دو کلمه زیر ساخته شده است ؛ Bud با تلفظ بود عبارت است از صرف فعل یا مصدر بودن در زمان گذشته ساده و dah یا dha با تلفظ های ده و دها همان عدد ۱۰ می باشد. لذا نام بوده در اصل و ریشه به این حقیقت ژرف اشاره داشته و دارد که بود یا وجود و یا هستی افراد انسانی ده تائی یا ده بُعدی و یا دهگانه می باشد و معنای این نام با معنای واژه باستانی - اوستایی خویدوده مترادف و معادل و یا یکی می باشد. واژه اوستایی خویدوده در اصل و ریشه و در میدان های خود شناسی و انسان شناسی و خطاب به تک تک افراد انسانی به معنای 《 خود تو ده تائی 》 بوده است و نه به معنای باطل ازدواج با محارم. لقب Buddhi توسط بوداییان امروز هم به خود بودا اتلاق می شود و هم به افرادی که مثل بودا به مرحله روشنایی و بیداری و آگاهی کامل برسند. اما من مطمئنم و یقین دارم که بعد از بودا تاکنون هیچ کدام از پیروان بودا به این حقیقت ژرف نرسیده اند که بود یا وجود و یا هستی آنان دهی ( dhi ) یا دهگانه می باشد، مشتمل بر پنج شاکتی ( shakti ) و پنج شیوا ( Shiva ) . شاکتی از دیدگاه حکیمان و عارفان هندو و بودایی عبارت است از جنبه زنانگی در وجود مردان و شیوا جنبه مردانگی در وجود زنان. اگر حرف اول این دو نام را برداریم و آنها را در کنار هم قرار دهیم ، آنگاه با نماد یا سمبل SS مواجه خواهیم شد. واژه سری یا رمزی سانسکریتی Dhr با تلفظ دهر که از دیدگاه خود هندوان و بوداییان به معنای قانون و نظم کیهانی و اجتماعی و از دیدگاه دین اسلام به معنای روزگار و از دیدگاه این حقیر به معنای طول عمر موجودات و کیهان می باشد، از دو کلمه جدا و مستقل از هم ساخته شده است که یکی از سمت راست و دیگری از سمت چپ خوانده می شوند و حرف وسطی یعنی h به هر دو طرف تعلق دارد . از سمت راست dh با تلفظ ده و از سمت چپ rh با تلفظ ره که مخفف راه می باشد. معنای این واژه رمزی این است که هر فرد انسانی بر اساس بود ها یا وجود ها و هستی های دهی یا دهگانه، ده راه را در پشت سر و در پیش روی خود دارا می باشد. این ده راه در حالت فردوسی یا جنتی و یا بهشتی آفرینش کیهان در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی یعنی در نظام احسن آفرینش مبداء بطور همزمان آفریده شده و در کنار هم و به موازات هم در طول زندگی بسیار طولانی بهشتی در سطح کمال ایده آل راستی و درستی طی و سپری شده و بطور همزمان پایان یافته اند، اما در طول سلسله طویل نظم ها و حیات های دنیوی پشت سر هم و در طول همدیگر طی می شوند و نه موازات همدیگر. شش تا از راه های دهگانه در سه جهان روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی توسط دو قلو های خودی و بنیادی و آسمانی طی می شوند : یک دو قلوی خودی هتروگن یا غیر همجنس به شکل مرد - زن و دو تا دو قلوی هموگن یا همجنس به شکل های ؛ مرد - مرد و زن - زن. در آن سه عالم زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن به سه روش مختلف صورت می پذیرد و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی رُخ نمی دهد بلکه کلیه افراد انسانی بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل آفریده می شوند و پیری و فرسودگی و مرگ انفرادی هم در آن سه علم وجود نخواهد داشت بلکه همگی بطور همزمان خواهند مرد. چهار راه باقی مانده بطور انفرادی در چهار عالم و پشت سر هم طی خواهند گردید. دو عالم متوالی روحی - روانی با بذر قابل رشد مادی و دو عالم متوالی مادی - روانی با بذر قابل رشد مادی ( درست مثل همین عالم فعلی ) . در این چهار عالم زوجیت با غیر و عشق به غیر و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی تجربه و صورت می گیرند. این هفت عالم هر کدام در نوع خاص و ویژه خویش و در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر پشت سر هم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان به ظهور و پیدایش می رسند و آنهم هرکدام بطور مساوی و یکسان با درجات مختلف تکاملی فراوان بین دو سرحد یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار و بدون پایان. لذا ما انسان ها بهمراه تار و پود های کیهانی و نه به مثابه تافته ای جدا بافته از کل بسوی بینهایت در راه و سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هر کدام از جهان ها در طول راه و سفر تکاملی بی پایان. هدف اصلی این سفر رسیدن انسان در محتوای هرکدام از جهان ها به سطح مطلقیت خداوند متعال می باشد، اما از آنجاییکه انسان یک موجود محدود و آفریده شده می باشد و هرگز نمی تواند به سطح مطلقیت و بیکرانی آفریدگار خویش ارتقاء و صعود یابد، این سفر تکاملی هم ضرورتا پایان ناپذیر می باشد. یک متفکر و اندیشمند هندو و به احتمال قوی هم عصر بودا ( با اختلافی اندک ) زبان سانسکریت و دستور زبان آنرا منسجم و تدوین نموده است در یک اثر تحت عنوان ؛ Asta dhyayi با تلفظ استا ده یائی که در اصل و ریشه به معنای هستی های ده تائی یا دهگانه می باشد. خود من آن اثر را مطالعه نکرده و از محتوای آن کوچکترین اطلاعی ندارم. اما پژوهشگران و محققین فارسی زبان که به دانش رمزی یا سری سانسکریت ( زان سِکریت ) علاقه مند اند و شاید به محتوای آن اثر دست رسی داشته باشند، می توانند در حین مطالعه به این نکته توجه داشته باشند که آیا آن متفکر و اندیشمند هندو ( هم ارز ارسطوی یونانی ) در اثر خود به بود ها یا وجود ها و یا هستی های دهگانه افراد انسانی اشاره نموده است یا نه و آیا در آن اثر واژه های سانسکریتی هم سنگ و معادل واژه های فنومن و نوومن یافت می شوند؟
واژه های اوستایی Mazdah و Mazda مترادف و هم معنا نمی باشند بلکه دو کلمه مختلف اند با دو تلفظ و دو معنای مختلف به شکل زیر :
Mazdah با تلفظ ما زِ ده به این معناست که هرکدام از ما افراد انسانی در آغاز یا در ازل ده تائی زاده یا آفریده شده ایم.
Mazda با تلفظ اصلی و ریشه ای مَزِدا بصورت امر نهی ریشه در مصدر زدودن دارد و به معنای ؛ پاک یا فراموش نکن و یا بخاطر بسپار اهو را . حرف را هم در فارسی قدیم و هم فارسی امروز نشانه مفعول بی واسطه می باشد. میترا و وارونه ایرانیان هم مثل شاکتی و شیوای هندوان اشاره به جنبه های دو گانه افراد انسانی داشته است. وارونه یعنی معکوس از لحاظ جنسیت. به عنوان مثال اگر خدای عشق و زندگی یعنی میترا از لحاظ جنسی مرد بوده باشد، همسر وی یعنی وارونه زن و اگر زن بوده باشد، همسر وی مرد.

گردونه یا چرخه و یا گردش عشق به این معناست که عشق از حرکت دورانی برخوردار است و حرکت آن در پایان یک دور دوباره به نقطه یا حالت آغاز بر می گردد. گردونه مهر ایرانیان و چرخه تولد و مرگ هندوان هردو روی همدیگر حقیقت دارند و نه جدا از هم.
...
[مشاهده متن کامل]

نیمه های ازلی و ابدی افراد انسانی هرکدام به یک سهم مساوی از زندگی های بهشتی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهمراه همدیگر و به یک سهم مساوی از زندگی های فراوان دنیوی پشت سر هم ( نه به موازات هم مثل زندگی بهشتی ) با مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو سرحد ؛ یکی نهایت نقصان و زشتی و دیگری نهایت کمال ، بر خوردار اند. نیمه های غیبی و سایه وار، موجود بودن خودرا در عمل و تجربه از طریق بروز امیال جنسی فرعی جنس مقابل از عمق بخش ناخود آگاه به گوش بخش خود آگاه می رسانند. از این دو نیم زوج در این زندگی دنیوی فقط یکی به ظهور و پیدایش رسیده است و مشغول زندگی ست و دیگری در پشت پرده ظاهری خانه نشین و منتظر دریافت فرصت برای به ظهور رسیدن و پیدایش و تجربه زندگی دنیوی مثل همزاد خویش می باشد. اما در این دنیا نمی تواند به پیدایش برسد بلکه در دنیای واقعی و عینی و شهودی خاص و ویژه خویش که از خمیر مایه ساختاری همین دنیا آفریده خواهد شد. طوری که مطلع هستیم ادیان توحیدی - ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام برای هرکدام از افراد انسانی فقط به یک میل و یک سرنوشت جنسی و یک حیات یا زندگی دنیوی قائل اند که با مرگ خاتمه می یابد و غیر قابل تکرار و تکامل می باشد. این سه دین در مورد حیات یا زندگی پس از مرگ دارای یک تصویر و یا یک باور و بینش واحد و یگانه نمی باشند و در این زمینه هرکدام با یک ساز و دهل دیگری مشغول رقص و پایکوبی می باشند و لذا ادعای الاهی بودن و توحیدی بودن آنها اوهامی می باشد و نه حقیقی، زیرا اگر خداوند متعال در مورد زندگی پس از مرگ از راه ابلاغ وحی به گوش سر بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی این سه دین سخن گفته بوده باشد ، چه بطور مستقیم یا بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا با واسطه، آنگاه به آنان یک داستان واحد و یگانه و مبرا و پاکیزه از تناقض ابلاغ می نمود. زندگی های فراوان دنیوی انسان با مراتب و درجات مختلف تکاملی از طریق زنجیره تولد و مرگ در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی یعنی در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض پشت سر هم و با نظمی مطلق و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر و جاودانه آن در فواصل زمانی کاملا مساوی و از پیش تعیین شده ( همیشه برابر با طول عمر کلی کیهان یعنی مساوی با فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو مه بانگ متوالی ) به ظهور و پیدایش می رسند و تجربه می گردند و سپری می شوند. تعداد حلقه های این زنجیره که با تعداد زندگی های دنیوی برابر می باشند از طریق زیر به روش علمی قابل محاسبه و تعیین می باشند. تقسیم مقدار زمان کل یعنی فاصله زمانی سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو نظام احسن آفرینش ؛ یکی مبداء و دیگری معاد که هردو بطور مطلق و بدون کوچکترین اختلافی یکسان و همسان و برابر و مساوی خواهند بود، بر مقدار عمر کلی یا دهر کیهانی. این دو ثابت جاودانه اند و هیچگاه یک ثانیه به آنها افزوده و یا یک ثانیه از آنها کاهش نخواهد یافت. ادیان توحیدی حلقه های فراوان این زنجیره را به سه حلقه تقلیل داده اند. در دین اسلام این سه حلقه عبارت اند از دنیوی ؛ برزخی ؛ اُخروی . در ادیان یهودیت و مسیحیت از حلقه میانی یعنی برزخی خبر روشنی در دست نیست. هر کدام از حلقه های زنجیره تولد و مرگ انسان در بطن و بستر و در طول تسلسل تولد و مرگ محتوای کیهان، از هفت حلقه یا از هفت مه بانگ متوالی آفریده شده اند و لذا تا زمانیکه این هفت مه بانگ پشت سر هم به وقوع نه پیوندند، آن حلقه به پایان نمی رسد و حلقه بعدی آغاز نمی گردد. معنای این سخن این است که هرکدام از سامان ها یا نظم های کلی و هفتگانه کیهانی و زندگانی ها و عشق های هفتگانه انسانی و آسمان ها و زمین های هفتگانه و یا عوالم هفتگانه در نوع خاص و ویژه خویش در طول این زنجیره در یک مرتبه و با یک درجه تکاملی برتر نسبت به مرتبه و درجه تکاملی قبلی یا پیشین همیشه پس از وقوع مه بانگ هشتم ( ۸ ام ) به ظهور و پیدایش می رسند. عدد ۸ به همین دلیل در بازی شطرنج مبنا می باشد و تعداد خانه های آن ۶۴ و تعداد هرکدام از دو ردیف مُهره ها مساوی با ۸. و تعداد مسیر های مراقبتی ( مدی تاسیون ) پیشنهاد شده توسط بودا در جهت پیاده شدن در خیال از چرخه توالد و مرگ زود تر از موعد مقرر و از پیش تعیین شده برابر با ۸ . جدول فال گیری چینیان هم دارای ۶۴ خانه می باشد. در پایان لازم به اشاره می دانم که باطل بودن شرح و توضیح و تبیین و توجیه پدیده جاودانه بودن زندگی و زنجیره تولد و مرگ از طریق حلول روان یا تناسخ به معنای باطل بودن خود این پدیده های طبیعی نمی باشد.

واژه سانسکریتی swastika با تلفظ سواستیکا از سه هجا یا اجزاء به شکل زیر ساخته شده است :
swa با تلفظ سَوا به زبان فارسی قدیمی به معنای جدا ؛ s با تلفظ ز مخفف از ؛ tika با تلفظ تیکه به معنای قطعه. بطور کلی این واژه به معنای جدا از تیکه بوده است. آن تیکه هم می توانسته است به شکل مربع باشد یا به شکل دایره و شکل صلیب به عنوان جزئی از آن تیکه ها هم می توانسته روی خود تیکه ها رسم شود و هم جدا از آنها روی تیکه های دیگری از جنس سنگ یا گل تف داده شده. از آنجاییکه در بین سواستیکا های باستانی صلیب های دایره ای شکل یافت نمی شوند، لذا میتوان گفت که در عمق باطن انسان باستان فرم یا شکل کیهان و یا جهان بصورت کره الهام و القاء نگردیده است. روی محیط یک دایره هم می توان چهار صلیب مساوی و مختلف الجهت رسم نمود ؛ دو صلیب شمالی و جنوبی در دو جهت مختلف یکی موافق و دیگری مخالف حرکت عقربه های ساعت و دو صلیب شرقی و غربی به همان منوال و در جهات فرعی چهارگانه هم می توان همان چهار صلیب را با چرخش ۴۵ درجه موافق و مخالف حرکت عقربه های ساعت رسم نمود.
...
[مشاهده متن کامل]

سو سوی موجود در صلیب ها به احتمال قوی و قریب به یقین به دو بعد انسانی هم در زمینه های خود شناسی و انسان شناسی اشاره داشته است که یکی از آنها واقعی و عینی و پیداست و دیگری غیبی و سایه وار و ناپیدا. منظور آنیمه ها یا نیمه ها و یا نیم زوج های مذکر و موئنث یا مردانه و زنانه ملکوتی یا آسمانی و بهشتی هرکدام از افراد انسانی که با هدف زوجیت با خود و تجربه عشق خویشتن در قالب یک زوج ازلی - ابدی فقط به یک روش یعنی هتروگن یا غیر هم جنس آفریده شده اند. کارل گوستاو یونگ آن دو نیم زوج را کهن الگوی انسانی و یکی را آنیما و دیگری را آنیموس نامیده است بدون اینکه به این آگاهی رسیده بوده باشد که این دو واژه در اصل و ریشه یونانی نبوده اند بلکه فارسی.
سو سو یعنی دو سو و یا دو جهت و یا دو جنبه. غلاب ماهیگری به شکل s و یا به شکل هرکدام از دو بازوی سواستیکا دو جهت دارند.
این احتمال می رود که موجودات فرازمینی در اعصار دور دست باستان با انسان وارد گفت و شنود شده بوده باشند و در مورد فرم یا شکل کیهان ( البته نه فرم یا شکل محتوای در حال انبساط یا انقباض بلکه فرم یا شکل ظرف نگهدارنده محتوا یعنی مکان و بیمکانی مطلق روی همدیگر ) و طرح ملکوتی یا آسمانی آفرینش خود انسان، در باطن انسان های باستانی الهامات و القائاتی نموده بوده باشند. مثل ارتباط آنانوکی ها با بدن های انسانی و سر و منقار پرندگان با اقوام فارسی زبان سومر و ایلام ( elam : با تلفظ اِل یا ایل آم ( عام ) ) . واژه آنانوکی به معنای زیر بوده است : آنها دارای نوک یا منقار می باشند. البته من خودم طرفدار رشته پِری آسترو ناوتیک
( preastronautic ) نمی باشم ، اما چنیین تخیلات شبه علمی را جالب می دانم.
در پایان یک اشاره کوتاه : این حقیر بر این بینش و باورم که هر فرد انسانی تنها دارای یک آنیما و یک آنیموس خودی نمی باشد بلکه پنج آنیما و پنج آنیموس یا پنج آدم و پنج حوای خودی.
گاهی اوقات از این حالت می ترسم که مبادا یکی از آن موجودات فرازمینی خودرا مینیاتوری یا میکروئی و یا نانوئی نموده و وارد بدن من شده بوده باشد و گاهی اوقات از راه القاء و الهام با من در حال گفت و شنود باشد.

واژه ترکیبی Hakenkreuz با تلفظ هاکِن کروی تز به زبان آلمانی به معنای صلیب غلابی می باشد یعنی دو غلاب ماهیگیری روی همدیگر یا دو تا SS روی همدیگر، یکی عمودی و دیگری افقی و چهل و پنج درجه به سمت چپ یا راست چرخیده. اما نمونه باستانی بیشتر عمودی و افقی شکل اند.
...
[مشاهده متن کامل]

یک مربع را در نظر بگیرید که چهار گوشه دارد. هرکدام از گوشه ها را می توان نقطه آغاز یک حرکت دانست که همیشه دو راه را پیش پای خود دارد ؛ یکی افقی و دیگری عمودی . در گوشه سمت چپ بالایی راه افقی به سمت راست و راه عمودی به سمت پایین. در گوشه سمت چپ پایینی راه افقی به سمت راست و راه عمودی به سمت بالا. در گوشه سمت راست بالایی راه افقی به سمت چپ و راه عمودی به سمت پایین. در گوشه سمت راست پائینی راه افقی به سمت چپ و راه عمودی به سمت بالا. لذا از این طریق می توان چهار صلیب مختلف ترسیم نمود. اگر بجای مربع یک مکعب مربع در نظر بگیریم ، آنگاه علاوه بر چهار صلیب روی هرکدام از سطوح شش گانه آن، میتوان در فضای سه بعدی درون آن هم چهار صلیب مختلف ترسیم نمود که از گوشه های هشتگانه آغاز و در طول قطر سطوح بالا ( سقف ) و پایین ( کف ) کشیده و در مرکز سطوح عمودی فرود می آیند و یا بالا می روند و در طول قطر سقف و کف بسوی گوشه مقابل کشیده و در آنجا ختم می گردند. این احتمال شاید قوی و قریب به یقین باشد که خردمندان باستان در اعماق باطن خویش و در بخش ناخود آگاه فرم یا شکل کیهان را بصورت مکعب مربع شهود نموده باشند. و این احتمال هم شاید قریب به یقین باشد که ابراهیم و اسماعیل خانه کعبه را به شکل همان مکعب به شهود رسیده در باطن احداث نموده اند. انسان متفکر و اندیشمند امروز با وجود این همه پیشرفت علمی و صنعتی و هنری به راستی و حقیقتن نمی داند که کیهان یا جهان چه شکلی است. آیا کروی ست یا به شکل مکعب مربع و یا به شکل منشور شش ضلعی و هشت سطحی مربع مثل حجره ها یا خانه های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل؟

بپرس