صلمون

لغت نامه دهخدا

صلمون. [ ] ( اِخ )( سایه دار ) کوهی است در حوالی شکیم که ابی مالک از آنجا شاخها برای آتش زدن برج شکیم قطع نمود ( سفر داوران 48 و 49؛ کتاب مزامیر 68:14 ) و آنرا کوه عیبال نیزمی گفتند و فعلاً به جبل السلامة معروف ( است ) و دور نیست که مبداء اشتقاق صلمون باشد. ( قاموس کتاب مقدس ).

صلمون. [ ] ( اِخ ) یکی از شجاعان داود. ( کتاب دوم سموئیل 23:28 ) و در اول تواریخ ایام 11:29 عیلای خوانده شده است. ( قاموس کتاب مقدس ).

پیشنهاد کاربران