صلع
لغت نامه دهخدا
صلع. [ ص ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اصلع. ( منتهی الارب ).
صلع. [ ص ُل ْ ل َ ] ( ع ص ) سنگ پهنا سخت. || جائی که هیچ نرویاند. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
سنگ پهنا سخت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی مویی جلو سر.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید