صلح جهانی ( به انگلیسی: World Peace ) مفهومی آرمانی و ایده آل از برقراری آزادی و صلح و خوشحالی در گسترهٔ تمامی کشورهای جهان یا در میان همهٔ موجودات است. صلح جهانی ایده ای جهانی برای پرهیز از خشونت است که ملل جهان با میل خویش برای رسیدن به آن همکاری می کنند؛ چه داوطلبانه و چه به وسیلهٔ یک نظام حکومتی که از جنگاوری بازداری می کند. این اصطلاح گاهی به ازبین رفتن همهٔ خصومت ها و عداوت ها بین همهٔ افراد گفته می شود. برای مثال صلح جهانی می تواند پایانی بر همهٔ جنگ ها یا کشمکش ها بین برادر با برادر و خواهر با خواهر در نظر گرفته شود.
فرهنگ ها، مذاهب، فلسفه ها و سازمان های مختلف در مورد چگونگی به وجود آمدن صلح جهانی دیدگاه های متفاوتی با یکدیگر دارند. سازمانهای مذهبی و سکولاری مختلفی دستیابی به صلح جهانی را از طریق پرداختن به حقوق بشر، فناوری، آموزش، مهندسی، پزشکی یا دیپلماسی مورد استفاده برای پایان دادن به همهٔ اشکال جنگ را هدف خود قرار داده اند. از سال ۱۹۴۵، سازمان ملل متحد و پنج عضو دائم شورای امنیت آن ( چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و ایالات متحده ) با هدف حل و فصل بدون جنگ یا اعلامیه های جنگی مناقشات فعالیت کرده اند. با این وجود، ملت ها از آن زمان تاکنون وارد درگیری های نظامی زیادی شده اند.
مقاله اصلی: مطالعات صلح و درگیری
نظریه های بسیاری برای چگونگی دستیابی به صلح جهانی پیشنهاد شده است. چند مورد از آنها در این مقاله بیان شده است.
این اصطلاح به زمان امپراتور روم هادریانوس ( پادشاهی ۱۱۷–۱۳۸ م ) نسبت داده می شود اما این مفهوم قدمتی به طول تاریخ دارد. در سال ۱۹۴۳، در اوج جنگ جهانی دوم، بنیانگذار اتحادیه پان اروپائیان، ریچارد فون کودنهو کالرگی، استدلال کرد که پس از جنگ، ایالات متحده موظف است کنترل آسمان کشورها را به دست گیرد تا از صلح پایدار جهانی اطمینان حاصل کند. او گفت: اما آغاز چنین قرن شکوهمندی از صلح، از ما می خواهد برداشت های قدیمی از صلح را کنار بگذاریم. فرشته جدید صلح دیگر نباید به عنوان یک بانوی جذاب اما درمانده با شاخه زیتونی در دست تصور شود. بلکه باید مانند الهه عدالت با ترازویی در سمت چپ و شمشیری در سمت راست خود تصویر شود. یا باید مانند میکائیل، با شمشیری آتشین و بال هایی فولادین تصویر شود که برای بازیابی و محافظت از صلح بهشت با شیطان می جنگند.
براساس نظریه ماتریالیست دیالکتیک کارل مارکس، بشریت تحت سرمایه داری فقط به دو طبقه تقسیم می شود: پرولتاریا - که ابزار تولید را ندارند و بورژوازی - که وسایل تولید را در اختیار دارند. هنگامی که انقلاب کمونیستی روی داد و متعاقباً مالکیت خصوصی ابزار تولید را از بین برد، دیگر انسان ها به این دو دسته تقسیم نمی شوند و تنش ایجاد شده بین این دو طبقه متوقف می شود. در طی دوره ای به نام سوسیالیسم، دولت پرولتاریا آخرین جبهه های سرمایه داری را از بین می برد و به انقلاب در جهان کمک می کند. هنگامی که مالکیت خصوصی در سراسر جهان از بین برود، دیگر به دولت نیازی نخواهد بود که به عنوان یک عامل انحصاری خشونت عمل کند و به همین دلیل دولت از بین می رود. سازمان های کارگری جای خود را بازمی یابند و تولید امور را مدیریت می کنند، اما هیچ سازمانی قدرت نظامی، نیروی انتظامی و زندان نخواهد داشت.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففرهنگ ها، مذاهب، فلسفه ها و سازمان های مختلف در مورد چگونگی به وجود آمدن صلح جهانی دیدگاه های متفاوتی با یکدیگر دارند. سازمانهای مذهبی و سکولاری مختلفی دستیابی به صلح جهانی را از طریق پرداختن به حقوق بشر، فناوری، آموزش، مهندسی، پزشکی یا دیپلماسی مورد استفاده برای پایان دادن به همهٔ اشکال جنگ را هدف خود قرار داده اند. از سال ۱۹۴۵، سازمان ملل متحد و پنج عضو دائم شورای امنیت آن ( چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و ایالات متحده ) با هدف حل و فصل بدون جنگ یا اعلامیه های جنگی مناقشات فعالیت کرده اند. با این وجود، ملت ها از آن زمان تاکنون وارد درگیری های نظامی زیادی شده اند.
مقاله اصلی: مطالعات صلح و درگیری
نظریه های بسیاری برای چگونگی دستیابی به صلح جهانی پیشنهاد شده است. چند مورد از آنها در این مقاله بیان شده است.
این اصطلاح به زمان امپراتور روم هادریانوس ( پادشاهی ۱۱۷–۱۳۸ م ) نسبت داده می شود اما این مفهوم قدمتی به طول تاریخ دارد. در سال ۱۹۴۳، در اوج جنگ جهانی دوم، بنیانگذار اتحادیه پان اروپائیان، ریچارد فون کودنهو کالرگی، استدلال کرد که پس از جنگ، ایالات متحده موظف است کنترل آسمان کشورها را به دست گیرد تا از صلح پایدار جهانی اطمینان حاصل کند. او گفت: اما آغاز چنین قرن شکوهمندی از صلح، از ما می خواهد برداشت های قدیمی از صلح را کنار بگذاریم. فرشته جدید صلح دیگر نباید به عنوان یک بانوی جذاب اما درمانده با شاخه زیتونی در دست تصور شود. بلکه باید مانند الهه عدالت با ترازویی در سمت چپ و شمشیری در سمت راست خود تصویر شود. یا باید مانند میکائیل، با شمشیری آتشین و بال هایی فولادین تصویر شود که برای بازیابی و محافظت از صلح بهشت با شیطان می جنگند.
براساس نظریه ماتریالیست دیالکتیک کارل مارکس، بشریت تحت سرمایه داری فقط به دو طبقه تقسیم می شود: پرولتاریا - که ابزار تولید را ندارند و بورژوازی - که وسایل تولید را در اختیار دارند. هنگامی که انقلاب کمونیستی روی داد و متعاقباً مالکیت خصوصی ابزار تولید را از بین برد، دیگر انسان ها به این دو دسته تقسیم نمی شوند و تنش ایجاد شده بین این دو طبقه متوقف می شود. در طی دوره ای به نام سوسیالیسم، دولت پرولتاریا آخرین جبهه های سرمایه داری را از بین می برد و به انقلاب در جهان کمک می کند. هنگامی که مالکیت خصوصی در سراسر جهان از بین برود، دیگر به دولت نیازی نخواهد بود که به عنوان یک عامل انحصاری خشونت عمل کند و به همین دلیل دولت از بین می رود. سازمان های کارگری جای خود را بازمی یابند و تولید امور را مدیریت می کنند، اما هیچ سازمانی قدرت نظامی، نیروی انتظامی و زندان نخواهد داشت.
wiki: صلح جهانی