دیکشنری
مترجم
بپرس
صلبوب
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
صلبوب. [ ص ُ ] ( ع اِ ) نای. ( منتهی الارب ). مزمار. ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک