صقب
لغت نامه دهخدا
صقب. [ ص َ ق َ ] ( ع مص ) نزدیک گردیدن. ( منتهی الارب ). نزدیک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) نزدیکی. || دوری. از لغات اضداد است. || ( ص ) نزدیک. ( منتهی الارب ). نزدیک کما قال النبی ( ص ): الجار احق بصقبه ؛ ای بقربه.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید