زانم بعقل صافی کاندر دین
بر سیرت مبارز صفینم.
ناصرخسرو.
روز صفین و بخندق بسوی ثغر جحیم عاصی و طاغی را تیغ علی بود مشیر.
ناصرخسرو.
آن کز بت تو آمد بر عترت پیمبراز تیغ حیدر آمد بر اهل بدر و صفین.
ناصرخسرو.
صفین. [ ص َف ْ ف َ ] ( ع اِ ) تثنیه صف ، در حالت نصبی و جری. رجوع به صف شود.