صفی الدین بستی

لغت نامه دهخدا

صفی الدین بستی. [ ص َ یُدْ دی ن ِ ب ُ ] ( اِخ ) هدایت درمجمع الفصحا آرد: خواجه نامدار و فاضل عالیمقدار شاعر پخته طبع شیرین گفتار فصاحت شعار بشیوه استادان باستان مدحت گذار بود و این ابیات از نتایج طبع اوست :
شده ست آسمان تخت و خورشید افسر
کرا باشد این افسر و تخت درخور؟
مگر سایه کردگار جهان را
که او را همی زیبد این تخت افسر
زهی چون خرد در همه جا ستوده
خهی چون قضا بر همه کس مظفر
چه خواند ترا عقل ؟ روح مجسم
چه گوید ترا روح ؟ عقل مصور
به پیش خطیب آید از شوق نامت
گر آهن بدوزند در پای منبر
چنان شد که از بیم عدل تو زین پس
اطبا نگویند نام مزور...
الا تا بود بر فلک هفت کوکب
الا تا بود بر زمین هفت کشور
ترا باد این هفت کشور مسلم
ترا باد این هفت اختر مسخر.
( مجمع الفصحاء ج 1 ص 313 ).

فرهنگ فارسی

هدایت در مجمع الفصحا

پیشنهاد کاربران

بپرس