صفوح. [ ص َ ] ( ع ص ) جوانمرد بخشنده عفوکننده. ( منتهی الارب ). کثیرالصفح. کثیرالعفو. غفار. غفور. عفوّ. || زن روی گرداننده بازدارنده. ( منتهی الارب ).صفوح. [ ص ُ ] ( ع مص ) رفتن شیر ناقه و خشک شدن آن. ( منتهی الارب ).