صفعه

لغت نامه دهخدا

( صفعة ) صفعة. [ ص َ ع َ ] ( ع اِ ) واحد صفع است :
تا شد از ضرب صفعه و سیلی
گردن شیرخوارگان نیلی.
سعدی.
رجوع به صفع شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) واحد سفع یک پشت گردنی .

فرهنگ عمید

سیلی، پس گردنی.

پیشنهاد کاربران

بپرس