صفراکش

لغت نامه دهخدا

صفراکش. [ ص َ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده صفرا. زائل کننده صفرا. رجوع بصفرا شود. || ( اِ مرکب ) کنایه از طعام ناهار که بوقت صبح خورند. ( آنندراج ). رجوع به صفرا شکستن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) زایل کننده صفرا ( زرداب ) ۲ - ( اسم ) اندک طعامی که به وقت صبح خورند .

فرهنگ معین

( ~ . کُ ) [ ع - فا. ] ۱ - (ص فا. ) زایل کنندة صفرا. ۲ - (اِ. ) کنایه از: غذای کمی که صبح خورند.

پیشنهاد کاربران

بپرس