صفاقه

لغت نامه دهخدا

( صفاقة ) صفاقة. [ ص َ ق َ ]( ع اِمص ) شوخ روئی. || محکمی. قرصی. زیر بار نرفتن. || سختگی جامه. ( منتهی الارب ). سفتگی و پختگی جامه. یقال : ثوب صفیق و هی خلاف السحیق.( بحر الجواهر ). || ( مص ) سخت روی شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). شوخ و بی باک گردیدن. ( منتهی الارب ). || سخت بافت گردیدن جامه. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران