صفاری
/saffAri/
لغت نامه دهخدا
صفاری. [ ص َف ْ فا ] ( اِخ ) طاهربن خلف بن احمدبن علی بن لیث ، رجوع به طاهربن خلف بن احمد... شود.
صفاری. [ ص َف ْ فا ] ( اِخ ) طاهربن محمد. رجوع به صفاریان و رجوع به طاهربن محمد... شود.
صفاری. [ ص َف ْ فا ] ( اِخ ) عمروبن لیث. رجوع به صفاریان شود.
صفاری. [ص َف ْ فا ] ( اِخ ) لیث بن علی. رجوع به صفاریان شود.
صفاری. [ ص َف ْ فا ] ( اِخ ) یعقوب بن لیث. رجوع به صفاریان شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
رویگری