صفا داشتن

لغت نامه دهخدا

صفا داشتن. [ص َ ت َ] ( مص مرکب ) مهربانی داشتن. اخلاص داشتن. صمیمی بودن :
چرا با دل من صفایی ندارد
اگر درد امشب بلایی ندارد.
صائب ( از آنندراج ).
|| جلا داشتن. شفاف بودن. روشنی داشتن :
شوم گر خاک ره درگرد من رو می توان دیدن
ز بس آب و گلم بر یاد رخساری صفا دارد.
ملاقاسم معتمدی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - صمییت داشتن دوست بودن . ۲ - دارای لطف و طراوت بودن : این باغ صفایی ندارد . ۳ - دارای معنویت و طهارت ضمیر بودن .
مهربانی داشتن

فرهنگ معین

( ~ . تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - پاک و بی غش بودن . ۲ - زنده دل بودن .

پیشنهاد کاربران

بپرس