صعود کردن
برابر پارسی: دامیدن، بالا رفتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
طلوع کردن، خاستن، طالع شدن، برخاستن، بلند شدن، برامدن، بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن، ناشی شدن از، طغیان کردن، بالا آمدن، از خواب برخاستن، سربالا رفتن
بلند شدن، بالا رفتن، صعود کردن، فرازیدن، جلوس کردن بر
بلند شدن، صعود کردن، سوار کردن، زیاد شدن، سوار شدن، بالغ شدن بر، نصب کردن، قرار دادن، سوار شدن بر، سوار شدن یا کردن
بالا رفتن، صعود کردن، ترقی کردن
صعود کردن، بالا آمدن
صعود کردن، خزیدن، بالا بردن یا پایین آوردن
بالا رفتن، صعود کردن، بلند پروازی کردن، بالغ شدن بر، اوج گرفتن، بلند پرواز کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بر دویدن ؛ بالا رفتن. بر رفتن. صعود کردن :
چون گوزن بدان دیوارها بردویدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .
چون گوزن بدان دیوارها بردویدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ) .