صعوبت

/so~ubat/

مترادف صعوبت: اشکال، دشخواری، دشواری، زحمت، سختی، عسرت، محنت

متضاد صعوبت: سهولت

برابر پارسی: دژواری، دشواری

معنی انگلیسی:
difficulty

فرهنگ فارسی

دشواروسخت شدن، مشکل شدن کار، دشواری وسختی کار
۱ - ( مصدر ) دشوار شدن کار مشکل گردیدن مقابل سهولت آسانی . ۲ - ( اسم ) دشواری سختی عسرت مقابل سهولت آسانی . ۳ - زحمت محنت . ۴ - درماندگی .

فرهنگ معین

(صُ بَ ) [ ع . صعوبة ] ۱ - (مص ل . ) دشوار شدن کار. ۲ - (اِمص . ) سختی ، دشواری .

فرهنگ عمید

[عربی: صعوبة]
۱. دشوار شدن، سخت شدن، مشکل شدن کار.
۲. دشواری و سختی کار.

جدول کلمات

دشوار شدن

پیشنهاد کاربران

در حقوق مدنی به معنی دشواری
مثل صعوبت در انتفاع باشد.

بپرس