صعدا
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی صَعَداً: صعودی - آنچه دائماً بیشتر می شود (عذاب صعد آن عذابی است که دائما بیشتر میشود ، و معذب را مغلوبتر میکند )
ریشه کلمه:
صعد (۹ بار)
«صَعَد» (بر وزن سفر) به معنای صعود کردن و بالا رفتن است، و گاه به معنای «گردنه» آمده است; و از آنجا که بالا رفتن از گردنه ها، مشقت بار است، این واژه به معنای «امور مشقت بار» به کار می رود. به همین جهت، بسیاری از مفسران آیه فوق را این گونه تفسیر کرده اند که: منظور، «عذابِ مشقت بار» است; شبیه آنچه در آیه 17 سوره «مدثّر» آمده است که درباره بعضی از مشرکان می فرماید: سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «من او را مجبور می کنم از قله زندگی (که مشقت بار است) بالا برود». ولی، این احتمال وجود دارد که تعبیر فوق، ضمن بیان مشقت بار بودن این عذاب، اشاره به روز افزون بودن آن نیز باشد.
(بر وزن فرس و عنق) و صعود: بالا رفتن. «صَعَدَ فی السَّلْمِ صَعْداً وَ صُعُوداً:ارتقی». . به عقیده المیزان ضمیر «یرفعه» به الکلم راجع است و فاعل آن «العمل» میباشد. یعنی: هر که خواهان عزت است آن را از خدا بخواهد که همه عزّت مال خداست، کلمات پاکیزه (که حاکی از توحید و عقیده پاک است) به سوی خدا بالا میرود و عمل صالح کلمات پاک را بلند میبرد. یعنی هر دو بالا میروند. این دو کلید عزّت اند و به وسیله آنها میشود و از خدا کسب عزّت کرد در نهج البلاغه خبه 112 فرموده:«وَ نَشْهَدُ اَلّا اِلهَ اِلّا اللّهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... شَهادَتَیْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ» و در خطبه 180 فرموده «لَما جَعَلَهُنَّ مِْضِعاً لِعَرْشِهِ... وَ لا مَصْعَداً لَلْکَلِمِ الطَّیِّبِ و الْعَمَلِ الصّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ». * . در مجمع فرموده: صعود رفتن در بالائی و اصعاد رفتن در زمین هموار است. آنگاه که سفر را شروع کنیم گوئیم: اصعدنا من مکة. قول شاعر از همان است که گوید: هوای مع الرکب الیمانین مصعد جنیب و جثمانی به مکّه موثق راغب گوید: به قولی اصعاد دور شدن در زمین است خواه رو به بالا باشد یا رو به پایین. اصل آن از صعود است به معنی رفتن در اماکن مرتفعه مثل خروج از بصره بنجد و حجاز سپس دور شدن به کار رفته هر چند بلندی در در نظر نباشد نظیر «تعال» که در اصل به معنی: بیا بالا است و آنگاه در مطلق امر به آمدن استعمال شده خواه به طرف بالا باشد یا پائین. بنابراین معنی آیه چنین میشود: آنگاه که میرفتند (فرار میکردند) و بر کسی توجّه نداشتید و پیامبر شما را میخواند (میگفت: بندگان خدا به سوی من آئید من رسول خدایم). اصعاد به معنی بالا بردن نیز آمده است چنانکه از نهج البلاغه نقل شد. صعد به فتح اول و دوم و صعود به فتح اول و صعید هر سه در اصل یکی اند. اما صعد و صعود به گردنه گفته میشود و استعاره از هر کار سخت است (راغب) و صعید خواهد آمد. . هر که ازیاد خدا اعراض کند عذاب سختی به او وارد نماید . مه او به آیات ما معاند بود حتماً او را به عقبه یا عذاب سختی میرسانم. صحاح عذاب صعد را عذاب شدید گفته. . اصعد به معنی صعود و از باب تفعّل دارد یعنی: سینه او را بسیار تنگ گرداند گوئی در اسمان به سختی بالا میرود. هر قدر به اسمان بالا رویم هوا رقیق و اکسیژن کم شده نفس تنگ خواهد گردید. این از علوم قرآن است. صعید: چهار بار در قرآن آمده است، ، ، ، . صحاح آن را خاک گفته و از ثعلب روی زمین (وجه الارض) نقل میکند. قاموس گوید: خاک، یا وجه الارض. راغب گفته: صعید به روی زمین گفته میشود و به قولی غبار برخاسته است. در مجمع فرموده: صعید روی زمین است که بی علفی و بی درخت باشد و از زجاج نقل کرده و گوید: خلافی میان اهل لغت نمیبینم که صعید به معنی روی زمین است. آنگاه فرموده: این موافق مذهب اصحاب ماست که فرمودهاند تیمّم بر سنگ جایز است خواه روی آن خاک باشد یا نه. در جوامع الجامع فرموده: زجاج گوید:صعید وجه الارض است خاک باشد یا سنگ بی خاک. اگر تیمّم کننده دست به سنگ زده مسح نماید این است. و آن از ائمه هدی علیهم السلام روایت گردیده. پس همانطور که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و آیه 8 کهف دلالت دارد صعید مطلق وجه الارض است نهفقط خاک. صعید ظاهراً به معنی مصعود است و علت این تسمیه چنانکه از زجاج نقل شده آن است که روی زمین انتهای بالا رفته از باطن آن میباشد.
ریشه کلمه:
صعد (۹ بار)
«صَعَد» (بر وزن سفر) به معنای صعود کردن و بالا رفتن است، و گاه به معنای «گردنه» آمده است; و از آنجا که بالا رفتن از گردنه ها، مشقت بار است، این واژه به معنای «امور مشقت بار» به کار می رود. به همین جهت، بسیاری از مفسران آیه فوق را این گونه تفسیر کرده اند که: منظور، «عذابِ مشقت بار» است; شبیه آنچه در آیه 17 سوره «مدثّر» آمده است که درباره بعضی از مشرکان می فرماید: سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «من او را مجبور می کنم از قله زندگی (که مشقت بار است) بالا برود». ولی، این احتمال وجود دارد که تعبیر فوق، ضمن بیان مشقت بار بودن این عذاب، اشاره به روز افزون بودن آن نیز باشد.
(بر وزن فرس و عنق) و صعود: بالا رفتن. «صَعَدَ فی السَّلْمِ صَعْداً وَ صُعُوداً:ارتقی». . به عقیده المیزان ضمیر «یرفعه» به الکلم راجع است و فاعل آن «العمل» میباشد. یعنی: هر که خواهان عزت است آن را از خدا بخواهد که همه عزّت مال خداست، کلمات پاکیزه (که حاکی از توحید و عقیده پاک است) به سوی خدا بالا میرود و عمل صالح کلمات پاک را بلند میبرد. یعنی هر دو بالا میروند. این دو کلید عزّت اند و به وسیله آنها میشود و از خدا کسب عزّت کرد در نهج البلاغه خبه 112 فرموده:«وَ نَشْهَدُ اَلّا اِلهَ اِلّا اللّهُ... وَ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ... شَهادَتَیْنِ تُصْعِدانِ الْقَوْلَ وَ تَرْفَعانِ الْعَمَلَ» و در خطبه 180 فرموده «لَما جَعَلَهُنَّ مِْضِعاً لِعَرْشِهِ... وَ لا مَصْعَداً لَلْکَلِمِ الطَّیِّبِ و الْعَمَلِ الصّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ». * . در مجمع فرموده: صعود رفتن در بالائی و اصعاد رفتن در زمین هموار است. آنگاه که سفر را شروع کنیم گوئیم: اصعدنا من مکة. قول شاعر از همان است که گوید: هوای مع الرکب الیمانین مصعد جنیب و جثمانی به مکّه موثق راغب گوید: به قولی اصعاد دور شدن در زمین است خواه رو به بالا باشد یا رو به پایین. اصل آن از صعود است به معنی رفتن در اماکن مرتفعه مثل خروج از بصره بنجد و حجاز سپس دور شدن به کار رفته هر چند بلندی در در نظر نباشد نظیر «تعال» که در اصل به معنی: بیا بالا است و آنگاه در مطلق امر به آمدن استعمال شده خواه به طرف بالا باشد یا پائین. بنابراین معنی آیه چنین میشود: آنگاه که میرفتند (فرار میکردند) و بر کسی توجّه نداشتید و پیامبر شما را میخواند (میگفت: بندگان خدا به سوی من آئید من رسول خدایم). اصعاد به معنی بالا بردن نیز آمده است چنانکه از نهج البلاغه نقل شد. صعد به فتح اول و دوم و صعود به فتح اول و صعید هر سه در اصل یکی اند. اما صعد و صعود به گردنه گفته میشود و استعاره از هر کار سخت است (راغب) و صعید خواهد آمد. . هر که ازیاد خدا اعراض کند عذاب سختی به او وارد نماید . مه او به آیات ما معاند بود حتماً او را به عقبه یا عذاب سختی میرسانم. صحاح عذاب صعد را عذاب شدید گفته. . اصعد به معنی صعود و از باب تفعّل دارد یعنی: سینه او را بسیار تنگ گرداند گوئی در اسمان به سختی بالا میرود. هر قدر به اسمان بالا رویم هوا رقیق و اکسیژن کم شده نفس تنگ خواهد گردید. این از علوم قرآن است. صعید: چهار بار در قرآن آمده است، ، ، ، . صحاح آن را خاک گفته و از ثعلب روی زمین (وجه الارض) نقل میکند. قاموس گوید: خاک، یا وجه الارض. راغب گفته: صعید به روی زمین گفته میشود و به قولی غبار برخاسته است. در مجمع فرموده: صعید روی زمین است که بی علفی و بی درخت باشد و از زجاج نقل کرده و گوید: خلافی میان اهل لغت نمیبینم که صعید به معنی روی زمین است. آنگاه فرموده: این موافق مذهب اصحاب ماست که فرمودهاند تیمّم بر سنگ جایز است خواه روی آن خاک باشد یا نه. در جوامع الجامع فرموده: زجاج گوید:صعید وجه الارض است خاک باشد یا سنگ بی خاک. اگر تیمّم کننده دست به سنگ زده مسح نماید این است. و آن از ائمه هدی علیهم السلام روایت گردیده. پس همانطور که از اهل بیت علیهم السلام نقل شده و آیه 8 کهف دلالت دارد صعید مطلق وجه الارض است نهفقط خاک. صعید ظاهراً به معنی مصعود است و علت این تسمیه چنانکه از زجاج نقل شده آن است که روی زمین انتهای بالا رفته از باطن آن میباشد.
wikialkb: صَعَدا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید