صعب العلاج

/sa~bol~alAj/

برابر پارسی: بی درمان، درمان ناپذیر، دشوار درمان، سخت، سخت درمان

معنی انگلیسی:
difficult o treat or cure, refractory, difficult to cure

لغت نامه دهخدا

صعب العلاج. [ ص َ بُل ْ ع ِ ] ( ع ص مرکب ) دشوار درمان پذیر. بیماریی که به آسانی به نشود. مرضی که بزودی درمان نیابد و معالجه آن دشوار باشد.

فرهنگ فارسی

مرضی که بسختی درمان پذیرد مقابل سهل العلاج : مثل بیماری که غده صعب العلاجش را عمل کرده اند نخود را راحت و سبک میدید .
دشوار درمان پذیر

فرهنگ عمید

مرضی که به سختی معالجه می شود.

پیشنهاد کاربران

سخت درمان. بی درمان. درمان ناپذیر.
صعب العلاج: بیماریی که درمان آن سخت و زمانبر است ولی درمان ناپذیر نیست.
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است:
سخت بشاز saxt beŝāz ( پهلوی )
دکترم گفته مریضیه صف العلاج است ؟یعنی چه
صعف العلاج هست، یعنی چه، ، میشه سریعتر جواب بدین ممنونم
سخت بیمارشدن، درمان ناپذیر
صعب العلاج کلمه عربی است. بیش تر در مورد بیماری های استفاده می شود که درمان ناپذیر بوده و صحت از آن ناممکن باشد.
عاج فیل
صعب عاج
اگه خدا بخاد مرده هم زنده میشه اینا همه حرفه

دژدرمان یا دش درمان
بیماری که تا کنون درمانی براش کشف نشده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس