صعاق

لغت نامه دهخدا

صعاق. [ ص َ ] ( ع اِ ) آواز تندر. ( از اقرب الموارد ).

صعاق. [ ص ُ ] ( ع مص ) آواز سخت کردن گاو. ( از اقرب الموارد ).

صعاق. [ ص َ ] ( ع مص ) بی هوش شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس