[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
صرع (۱ بار)
به فتح و کسر (ص) به خاک انداختن. «صَرَعَهُ صَرْعاً: طَرَحَهُ عَلزی الْاَرْضِ» رجل صریع یعنی مرد به خاک انداخته شده. قوم صرعی یعنی گروه به خاک انداخته شده. صرعی جمع صریع است یعنی:آن گروه را به خاک افتاده میبینی گوئی تنههای نخل سقوط کردهاند. در نهج البلاغه حکمت 408 فرموده: «مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» هر که با حق کشتی گیرد گیرد حق او را به خاک میاندازد این کلمه در قرآن فقط یکبار آمده است. صرع به معنی جنون و حمله از همین است. که شخص در اثر عدم تعادل اعضاء به خاک میافتد.
صرع (۱ بار)
به فتح و کسر (ص) به خاک انداختن. «صَرَعَهُ صَرْعاً: طَرَحَهُ عَلزی الْاَرْضِ» رجل صریع یعنی مرد به خاک انداخته شده. قوم صرعی یعنی گروه به خاک انداخته شده. صرعی جمع صریع است یعنی:آن گروه را به خاک افتاده میبینی گوئی تنههای نخل سقوط کردهاند. در نهج البلاغه حکمت 408 فرموده: «مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ» هر که با حق کشتی گیرد گیرد حق او را به خاک میاندازد این کلمه در قرآن فقط یکبار آمده است. صرع به معنی جنون و حمله از همین است. که شخص در اثر عدم تعادل اعضاء به خاک میافتد.
wikialkb: صَرْعَى