صرر

لغت نامه دهخدا

صرر. [ ص ُ رَ ] ( ع اِ ) ج ِ صرة. ( دهار ) ( منتهی الارب ).

صرر. [ ص َ رَ ] ( ع اِ ) خوشه ای که آماده برآمدن گردد یا مادامی که در آن گندم نه برآمده باشد. صررة، یکی. ( منتهی الارب ). و رجوع به اقرب الموارد شود.

صرر. [ ص ُ رَ ] ( اِخ ) قلعه ای از یمن از نواحی ابین. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

جمع صره
( اسم ) همیان در هم و مانند آن کیسه سیم و زر جمع : صرر .
قلعه از یمن از نواحی ابین

فرهنگ عمید

= صره

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سُرُرٍ: تختها (جمع سریر به معنی تختی که بر روی آن می نشینند )
تکرار در قرآن: ۶(بار)
صرّ به معنی بستن و گره زدن است «صَرَّ الصُّرَّةَ ئَ غَیْرَها: شَدَّها» کیسه را از آن صرّه گویند که پول در آن گره زده و بسته می‏شود. در مجمع فرموده: به قولی اصرار ثبات است. . اصرار به گناه را از آن اصرار گویند که گوئی گناه را به گناه یا گناه را به خود بسته است. . و بودند که به گناه بزرگ اصرار می‏کردند و از آن دست نمی‏کشیدند. . جامه هایشان را به سد کشیدند و در اعراضاز حق اصرار نمودند و خود پسندی عجیب کردند. صِرّ به کسر (ص): سرمای شدید به قول راغب این از آن است که در سرما گره شدن (یخ بستن) هست. . حکایت آنچه کفّار در این زندگی انفاق می‏کنند داستان بادی است که دارای سرمای شدیدی است. به کشت قومی ظالم رسید و آن رااز بین برد. * . صرّه جماعتی است منضّم به هم گوئی جمع شده و در یک ظرف قرار گرفته‏اند (راغب) به معنی ضجّه و صیحه نیز آمده است (اقرب). طبرسی آن را صیحه شدید به قولی، جماعت گفته است یعنی: زن ابراهیم علیه السلام صیحه زنان رو کرد و با تعجّب به صورت خویش زد و گفت: عجوزه نازا می‏زاید؟

پیشنهاد کاربران

بپرس