صراراللیل. [ ص َرْ را رُل ْ ل َ ] ( ع اِ مرکب ) به شب بانگ کننده. ( دستورالاخوان ). الجدجد. ( قطر المحیط ) ( اقرب الموارد ). و اسمه شبیه بصوته و هو اکبر من الجندب ، و بعض العرب یسمیه الصدی. ( اقرب الموارد ). || ملخ سیاه که شب بانگ کند. ( منتهی الارب ). و به فارسی جرواسک گویند. ( ناظم الاطباء ). سوسک. جانورکی که بشب بانگ کند. تَزد . جَزد. و هو جراد اسود یکون فی الزرع. ( زمخشری ). جیرجیرک. سیسرک. سسردک. سسرک. علی ورجه. رجوع جَزد و رجوع به نشوء اللغة العربیة ص 9 شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) سیر سیرک زنجره صراط المستتقیم . ( اسم ) ۱ - راه راست طریق هدی : درطریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست در صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست . ( حافظ ) ۲ - دین حقی که خدا جز آن دین از مردم نپذیرد و آنرا صراط گفتند زیرا سالک را به بهشت رساند توضیح در سوره ۱ آیه ۵ آمده : اهدنا صراط المستقیم ) ) ( هدایت کن مارا راه راست ) به شب بانگ کننده